موتیفات نوروزانه

  ۱.موقع سال تحویل تنها بودم. کی فکرش را می‌کرد من بتوانم روزی تنهایی کنار سفره هفت‌سین بنشینم و با عکس دو نفره پدر و مادرم، آیین تحویل سال را به جا بیاورم؟ ۲.خدا هست پس نترس سوسن! این تمام بشارت قرآن در سال جدیدم بود/است. ۳.مهمان‌هایمان آنهایی که کلید داشتند روز اول آمدند. یکی…Continue reading موتیفات نوروزانه

حُسن تو خیالی است که تصویر ندارد

  امروز ندیدمش. البته نه که هر روز دیده باشم‌ش ولی نگران می‌شوم وقتی نیست. پریشب نزدیک در اتاق خالی دیدمش. کارش با اتاق خواب تمام شده بود گویا چون چهارشنبه قصد داشت وارد اتاق شود و یک روبه‌رویی خطرناکی داشتیم که به خیر گذشت. مورچه را می‌گویم. تنها مورچه ساکن واحد شماره یک این…Continue reading حُسن تو خیالی است که تصویر ندارد

به من می‌گویند قوی هستم، چه دروغی چه شاخ و دمی

  بچه که بودم از تاریکی و شب و تنهایی می‌ترسیدم. خانه بزرگ و اتاق‌ها تو در تو بود. برای کاهش ترس همه چراغ‌ها را روشن می‌کردم و صدای تلویزیون را تا می‌شد بلند می‌کردم. اما چند سالی است که نمی‌ترسم. چند سال پیش به ویولت گفتم هر روز نزدیک دوازده ساعت مطلقاً تنها هستم…Continue reading به من می‌گویند قوی هستم، چه دروغی چه شاخ و دمی

که شب و روز کجایی و کجای تو کجاست؟*

  با تو تمام کوچه‌های کودکی را راه می‌روم. شانه به شانه‌ات و هر از گاهی می‌ایستم تا با زنی از روزهای دور احوالپرسی کنی. زن‌هایی که نمی‌شناختم و هرگز نخواستم زنی غیر از تو را بشناسم. با زنی غیر تو راه بروم. تمام کوچه پس کوچه‌های غربی این شهر را. دلتنگم. دلتنگی‌ام مبتلای توست.…Continue reading که شب و روز کجایی و کجای تو کجاست؟*

همیشه خواستن توانستن نیست!

می‌دانی؟ گاهی دل‌م می‌خواهد برگردم به نقطه‌ی خاصی از زندگی‌ام. فقط گاهی. به ندرت. حالا انتخاب اینکه برگردم به کدام نقطه‌اش، کار سختی است. بدترین قسمت این «خواستن» همین «انتخاب» است. البته ترجیح می‌دهم این نقطه زیاد با این برحه‌ی زندگی‌ام فاصله نداشته باشد. این ترجیح کار را سخت‌تر می‌کند. چون هر چه جستجو می‌کنم،…Continue reading همیشه خواستن توانستن نیست!