در یک روز گرم از تیرماه سال ۸۹ اتفاق افتادیم

القصه که با فرزانه (+) امروز رفتیم دَدَر. اول رفتیم یک شکم ِ سیر هات داگ و پچ و سیب‌زمینی سرخ‌کرده و غیره و ذلک ِ پیتزا پائیز نوش ِ جان فرمودیم. بعد خیلی ریلکس و خوشمزه نشسته بودیم درست بغل گوش صاحب مغازه و هی می‌گفتیم و می‌خندیدیم و می‌خوردیم البته. و ایشان را هم…Continue reading در یک روز گرم از تیرماه سال ۸۹ اتفاق افتادیم

به مناسبت روز جهانی ام.اس

حالا که فکرش را می‌کنم، می‌بینم چقدر بزرگ شده‌ام. چقدر متفاوت شده‌ام با چند سال پیش. با روزهایی که سختم بود به دوستانم بگویم ام.اس دارم. روزهایی که از ترس نگاه‌های پرسشگر و سوالات احتمالی، ساعات خروجم از خانه را تغییر می‌دادم تا کسی از من نپرسد چرا آنقدر آهسته راه می‌روم و یا وقتی…Continue reading به مناسبت روز جهانی ام.اس

ولنتاین‌م کجا بید؟

۱. «… کوه‌ها خاموش دره‌ها دلتنگ راه‌ها چشم انتظار کاروانی با صدای زنگ … بر نمی‌شد  گر ز بام کلبه‌ها دودی یا که  سوسوی چراغی گر پیامی‌مان نمی‌آورد رد پاها گر نمی‌افتاد روی جاده‌ها لغزان ما چه می‌کردیم در کولاک دل‌آشفته‌ی دم‌سرد؟ …» ۲. ممنون از سعید گرامی بابت این (+) ۳. گاهی اضطراب، سرکش که…Continue reading ولنتاین‌م کجا بید؟