ماهی آزاد را زیاد دیدهایم. همان ماهیهایی که خلافِ جهت آب شنا میکنند. همانهایی که خرسهای قهوهای خوب بلدند شکارشان کنند. حتماً دیدهاید. نمیدانم چرا اسمشان آزاد است، چون خلافِ جهتِ آب شنا میکنند؟ نمیدانم. مهم نیست حالا که دارم این را مینویسم بهاش فکر کنم. میخواهم در مورد موجودِ دیگری بنویسم. موجود چون «وجود»…Continue reading بطریِ آزاد!
برچسب: طبیعت
زشت و زیبا
حالا به عنوان سرگمی بهاش نگاه کنیم یا تمرین ِ ظرافتِ انگشتانم، به هر طریق، قلاببافی را خیلی دوست دارم. سال هفتاد و هشت بود که برای اولینبار قلاب به دست گرفتم و نخ را دور انگشتِ سبابهی دست چپ تابیدم، اولین کارم، کار شلوغی شد. الآن روی تلفن خانهی پدری جا خوش کرده است.…Continue reading زشت و زیبا
مهتابی که تابید در شبم
به سختی توانستم از چنگ اسب و آب خروشان خلاصی پیدا کنم. منظورم البته رویای اسب و آب خروشان بود. توی خواب دیدم که هر روز، دختری سوار بر اسب قهوهای رنگی از کوچه ما رد میشود و هر بار این اسب رم میکند و دنبال من میکند. به وضوح میدیدم که دویدن و فرار…Continue reading مهتابی که تابید در شبم
گربه خر میباشد!
من معتقدم گربهها، خیلی الاغ هستند! یعنی تصور کنید! توی حیاط زیرو پهن کردهاید و متکا و مخده چیدهاید و دستهای روی صندلی اینجا و آنجای حیاط نشستهاند و بچهها دارند «من رو ماچ کن» بازی میکنند با «رها جون» و بعد یکی یکی ذوق میکنند که رها دچار کرامت شده است و آنها را…Continue reading گربه خر میباشد!