ماهی
آزاد را زیاد دیدهایم. همان ماهیهایی که خلافِ جهت آب شنا میکنند. همانهایی که
خرسهای قهوهای خوب بلدند شکارشان کنند. حتماً دیدهاید. نمیدانم چرا اسمشان
آزاد است، چون خلافِ جهتِ آب شنا میکنند؟ نمیدانم. مهم نیست حالا که دارم این را
مینویسم بهاش فکر کنم. میخواهم در مورد موجودِ دیگری بنویسم. موجود چون «وجود»
داشت. نه صرفاً «جاندار». امشب روبروی پارکِ ملت، جلوی مرکز تجاری که منتظر بودم
امیر برسد، توی جوی آبی که جریانی شدید داشت، درست پایین دستِ سطلهای زبالهی
گُندهی سیاه رنگ، موجودی داشت در برابر جریانِ شدید آب مقاومت میکرد. درست زیر
پلهمانندی که آبشارکی ایجاد کرده بود، یک بطری کوچک آب معدنی با سماجتی عجیب
جاندار، با آن جریان آبی که برای چرخاندن و کشاندن هر بطری خالی کفایت میکرد،
جنگی به پا کرده بود. میچرخید و به آشغالهایی که آب با خودش آورده بود جاخالی میداد
و باز میچسبید به کنج قائمهای که برآمدگی ساخته بود … همانجایی که آبشارک
بود. درست زیر سطل زباله. مثل ماهی آزاد میجهید و میچرخید و جاخالی میداد و میافتاد
… خلافِ جهتِ آب، نه که شنا کند، نه! مانده بود!