امروز ظریفه جانم تماس گرفت که میآیند خانه ما بالاخره. آقای داماد راغب شدند به رفت و آمد و اتفاق خجستهای بود. بعد از نزدیک یک سال، دیدن رفیق نازنین و یکدل برایم عید شد. خانه خوش یمن است الحمدالله.
برچسب: عید
بس که در خرقه آلوده زدم لاف صلاح
خب، تعطیلات اول عید تمام شد و میشود نالید. دلم رضا نمیداد عید امسال را با نوشتن از درد شروع کنم. چیزی که هست به هر ترتیب. چیز دیگری هم نبود پس سکوت کردم. قرن جدید را هم ملاقات کردیم، جز اینکه آقای فاطمینیا را گرفت از ما، تحفهای نبود. البته که قرار هم نبود…Continue reading بس که در خرقه آلوده زدم لاف صلاح
زردی من از تو، سرخی تو از من
مادر عاشق عید بود. عاشق گندم سبز کردن، لباس نو خریدن برای بچهها، چوب مهیا کردن برای چهارشنبه سوری. تا الآن سماور ذغالیش هم چند دست جوشیده بود و چای دست به دست شده بود. ما شوق را از او میگرفتیم، از کودک درونش که فقط عیدها بیدار میشد. امروز ظهر بیرون بودیم. هوا…Continue reading زردی من از تو، سرخی تو از من
که هر کجا خبری هست ادعایی نیست
پشت عکسهای قشنگ، اگر فرض کنیم این عکس قشنگیست، غمها و دردهای بزرگی وجود دارد. شما و من نمیدانیم و دلمان میرود و میخواهیم و میرنجیم و میشکنیم. یاد بگیریم و به خاطر بسپاریم. هر جایی، هر زمانی چیزی زیبا دیدیم بعد از لذت بردن از زیبایی اگر حسی تلخ و گزنده خواست…Continue reading که هر کجا خبری هست ادعایی نیست
موتیفات نوروزانه
۱.موقع سال تحویل تنها بودم. کی فکرش را میکرد من بتوانم روزی تنهایی کنار سفره هفتسین بنشینم و با عکس دو نفره پدر و مادرم، آیین تحویل سال را به جا بیاورم؟ ۲.خدا هست پس نترس سوسن! این تمام بشارت قرآن در سال جدیدم بود/است. ۳.مهمانهایمان آنهایی که کلید داشتند روز اول آمدند. یکی…Continue reading موتیفات نوروزانه
سال که نو میشود
من چگونه بروم در ورقِ سالِ جدید که همه بودنِ تو مانده به تقویمِ قدیم.. هادی نظیری مطلق
لبریزم از آیینهها
سوگواریام در تنهایی است. تنهاییهای مختصری که دست میدهد تماشایت میکنم و بغض میشکند و حرف میزنیم. آرام که صدایم همسایههای جوانم را آزرده نکند. فریادم را فرو میخورم و بغضم را فرو میخورم و غصهام را فرو میخورم و دردم را هم. چقدر بیتویی سخت اما سریع میگذرد. و عید، عید، این عید لعنتی…Continue reading لبریزم از آیینهها