دیروز عصر از حیاط خانه چیده آورده برایم. برای سالگرد دلبریاش قبول کنم؟ *او به جفا میدهد سوختگان را به باد
برچسب: سالگرد آشنایی
بین جان من و پیراهن من فرقی نیست؟
دست علیرضا است روی پای امیر سر سفره شام. من خودم را میکشم برایش، او محبتش را به امیر ابراز میکند. نه فقط از تو اگر دل بکنم میمیرم سایهات نیز بیفتد به تنم میمیرم بین جان من و پیراهن من فرقی نیست هر یکی را که برایت بکنم میمیرم کاظم بهمنی
باشد! بگذار فقط من عاشق باشم
ده سال پیش در همین روز، من داشتم بوته کل سرخ را هرس میکردم و تو و علی و درخت زندگی رفته بودید کویر. تیغ گل رفت به پوست گلویم درست روی برآمدگی حنجره و سوراخش بود تا همین چند روز پیش که گوشه ناخنم گیر کرد بهش و پوست لبهاش ور آمد. زخم…Continue reading باشد! بگذار فقط من عاشق باشم
مونولوگ
سر نخواستنم دعواست. آراز گفت در برادر جان
آرزومند را غم جان نیست آه اگر آرزو به باد رود*
چهارده خرداد هفت سال پیش، من داشتم همین بوته گل سرخ را هرس میکردم که تیغش فرو رفت توی پوست گردنم درست روی گلوگاه. جایش تهی مانده است. مادر صدایم کرد برای ناهار. یادم نمانده ناهار چه بود، اما یادم هست مادر قبراق بود و عاشقانه تماشایم میکرد که وسط غذا خوردن با گوشیام ور…Continue reading آرزومند را غم جان نیست آه اگر آرزو به باد رود*
ریویو
همین پنجشنبه روزی بود هفدهم تیرماه شش سال پیش که اتفاق افتاد.(+)