دوست داشتم از فیلم ۳۰۰ بنویسم، این را که دیدم، منصرف شدم. اینجا، در رادیو زمانه:
«این روزها اروپای قدیم در هالیوود بازار گرم و پررونقی دارد. اول ولفگانگ پترسون جنگ آگاممنون بر علیه ترویا را به تصویر کشید. بعدتر هم اولیور استون اسکندر را به جنگ ایرانیها فرستاد. و حالا هم فیلم پرجنگ و جدل ۳۰۰ بر پرده سینماها به نمایش درآمده که در آن جنگجویان کم شمار و مرگناترس ِ اسپارت به مصافی بیبازگشت با فوج لشکریان آمده از شرق میروند. این نبرد را شاعر یونانی، سیمونیدس، در قرن پنجم در یک شعر معروف این گونه به تصویر کشیده است: «رهگذر! به اسپارت برو و به مردم آنجا بگو که تو ما را اینجا افتاده دیدهای، همانگونه که قانون چنین خواسته بود.» …
در آغاز سده بیستویکم مضحکه سوداگرانه و مغرضانه استناد به رویدادهای دوران آنتیک از آمریکا به اروپا بازگشته است. کمدیها و فیلمها به کار گرفته میشوند تا به جنگهای مجازی پر قتل و خونریزی جنبههای زیباشناختی دهند و از کراهت آنها بکاهند. آنتیک اینجا دیگر نه دنیایی غریب و دوردست که محلی است برای سرریزکردن فانتزیهای معطوف به خشونت مردانه. آنچه که مهم است دیگر نه بازسازی وفادارانه تاریخ بلکه قدرت تخیلی است که در تصاویری مجازی و بیگانه با واقعیت جلوه میکند. تماشاگر دیگر نیازی به دانستهها و اطلاعات قبلی ندارد تا پیامهای بیمایه این گونه آثار را رمزگشایی کند. روایت پسامدرن از آنتیک دیگر نه مسئله نخبگان که پدیدهای تودهای و عامهپسند است. درس و آموزههای سطحی مرگ قربانیگونه و آوازهخیز قهرمانان اسپارت اینک به نقل مجلس میلیونها نفر بدل شده است. این جمعیت ِ تماشاگر از صحنههای پر هیاهوی نبرد به وجد میآید و پیامی اشتباه را دریافت میکند که اصل و اساس آن به دوران آنتیک برمیگردد.
…»
_______________
* مطالب مرتبط:
ضد سی صد
بروید به اسپارتها بگویید
دروغگوها بر می گردند
«۳۰۰» ارزش این همه اعتراض را دارد؟
شاهی با تازیانه یا شاخه نیلوفر؟