“Hable con ella”
[ناخنهایش را سوهان میکشد] صحنه پر از میز و صندلی چوبی است. دو تا زن با پوشش لباس خواب میآیند بیرون. چشمهاشون بسته است مثل این میمونه که توی خواب راه میروند.[درپوش کرم را باز میکند و کمی کرم میگذارد پشت دستش و دست آلیشیا را میگیرد توی دستهایش] آدم وحشتزده میشه چون میبینه اونا به همه چی برخورد میکنند و ناگهان مردی ظاهر میشه با صورتی بسیار غمگین … غمانگیزترین نمایشی که تا به حال دیدم. او تمام میز و صندلیهای سر راه اونا رو میزنه کنار[دوربین روی سینه در خطی افقی حرکت میکند و روی صورت زنی با چشمهای بسته متوقف میشود]نمیتونی تصور کنی که چقدر نمایش با احساسی بوده!
و اینگونه میشود که وارد ورطهای سنگین، پرتنش اما با ریتمی کُند میشویم. اطلاعات به تدریج و جرعه جرعه وارد داستان میشوند. با آنکه این ریتم کند عصبیات میکند ولی کنجکاوی و اشتیاقی عمیق و مواج جلوی خمیازه کشیدن و چرت زدنت را میگیرد و وادارت میکند با حوصله همراه بینکلو و مارکو، راز عظیمی را کشف کنی که لیدیا و آلیشیا را در بر گرفته است.
فیلمی که دوست داری دوباره و دوباره تماشایش کنی و از ترانههای اسپانیایاش لذت ببری که ذهنت را همراه حنجرهی خوانندههایشان به ارتعاشی دلکش وا میدارند.
«عشق واقعی من!
میخواهم آوازی
از عهد و وفا بسازم
قول میدهم
که برای تمام عمرم
فقط مال تو باشم
و میخواهم که عاشق تو باشم
طوری که هیچکس اینطور عاشق تو نبوده باشد
عشق راستین من
ستارهی پاک من
بیناییی من
دوستت دارم
و اعلام میدارم
که عاشق تو هستم
عشق من
برتر از هر چیز دیگری که وجود دارد
اوه عشق من …»
تجسم این آهنگ عاشقانه بر صحنهای تهییج کننده از میدان گاوبازی و گاوی زخمی و خسته که گرداگرد تن ظریف گاوبازی مؤنث میچرخد چه حسی را میتواند به تو منتقل کند؟
این فیلم را با تمام کاستیهای احتمالیاش، دوست داشتم.
*صحنهی آغازین فیلم در یوتیوب
در این هفته، فیلم Shall we dance را هم دیدم که ای! بدک نبود. صحنههای رقصش را دوست داشتم. دلم میخواست بلند شوم … فقط دلم میخواست …
اضافه شده برای سرمه: امروز Unfaithful را دیدم. قصهی همیشهی خیانتهایی که هپیاند هستند. هپیاندی به سبک آمریکایی. شاید چون، وقتی زنی خیانت میکند، مرد خیلی بهتر و هوشمندانهتر قضیه را فیصله میدهد. خصوصاً اگر زنش را بسیار دوست داشته باشد. خصوصاً اگر علت خیانت خودش باشد. ولی اگر یک مرد خیانت بکند، هر اقدام زن اقدامی احمقانه و کودکانه جلوه میکند. میدانید چرا؟ چون با اینکه تمام عقلا و فضلای مذکر عالمین، زن را حیلهگر میدانند، حیلهگری ناقصالعقل! ولیکن بهتر از زنها میتوانند در این بازی برنده بشوند چون تمام پیچ و خمهای بازی را بلدند. بازیی نفرتانگیزی که اسمش خیانت است. چون بازی را خودشان ساختهاند. چون داوران بازی خودشان هستند. چون آنها صاحب عقل هستند و زنها صاحب احساس!