معجزه

۱. خانم مبین زیر بازویم را گرفته بود. تسبیح طاقت نیاورد با من برود بالای سن. از بین جمعیت به سختی می‌گذریم و دست خانم مبین زیر بازویم می‌لرزد. از پله‌ها خودم را می‌کشم بالا و نگاه‌ها سنگین است. چند قدمی روی سن پیش نرفته‌ام که دکتر بیگی متوجه پاهایم می‌شود. دست‌هایش را به هم گره می‌زند و به سمت‌م نیم‌خیز می‌شود:«چی شده؟» خانم مبین بغضش می‌شکند. از خانمی که مسئول دادن لوح یادبود است می‌خواهد سریع‌تر مال مرا بدهد به دست استاندار. می‌آیند جلوتر و هدیه‌ام را می‌دهند. نمی‌دانم در آن لحظه شکستن بغض من بود که خانم م. را به گریه انداخت یا صدای بغض‌آلود او. آقای ن. می‌پرسد مشکل‌شان چیست؟ خانم مبین می‌گوید ام.اس دارد. می‌خواهیم برگردیم که معاون استاندار جلویمان را می‌گیرد:«شماره تلفن لطف کنید تا با شما تماس بگیریم!» نمی‌توانم بایستم. شماره را با صدای خش‌دار و خسته می‌گویم. آزاده می‌آید کمک می‌کند دو نفری زیر بازوهایم را می‌گیرند و از پله‌ها پایین می‌روم. آن همه نگاه که سنگین افتاده بود روی هیکل‌م را حس نمی‌کنم. چندتایی از همکاران می‌آیند و می‌بوسندم«حق به حق‌دار رسیده! لیاقتش را داری …» نفس نفس می‌زنم نمی‌توانم بایستم. به هر زحمتی است می‌رسیم انتهای سالن. تسبیح گریه می‌کند، بغلم می‌کند. می‌نشینم. تسبیح را صدا می‌زنند که معاون استاندار کارتان دارد. وقتی برمی‌گردد پاکتی را به عنوان هدیه داده‌اند. خانم مبین هدیه‌ی خانم دکترها را می‌دهد. خودش هم برایم دسته گل گرفته بود. نفس کم می‌آورم. خانم شهمیرزاد می‌گوید جعفری جان می‌توانی یک دقیقه برویم بیمارستان؟ زنگ می‌زند از بیمارستان راننده می‌آید و می‌رویم دفتر دکتر کاشفی‌مهر. می‌خواهد دلداری‌ام بدهد. خیلی حرف دارم بزنم ولی نمی‌توانم. می‌گوید همه چیز را برای آسایش شما آماده کرده‌ایم خانم جعفری. این دوره هم می‌گذرد خودتان که بهتر می‌دانید. می‌خواهم بگویم می‌دانم ولی چرا باید آنقدر لفت می‌دادید تا کار به اینجا بکشد؟ من که بارها گفتم دیگر دارم تمام می‌شوم؟ به شدت تشنه‌ام است. کمی آب می‌خورم. خانم مبین شروع می‌کند به تعریف کردن از من. حوصله ندارم. دکتر کاشفی‌مهر سعی می‌کند از دل‌م دربیاورد. بلد نیست یا چشم‌های ناباور و پوزخندی که نشسته گوشه‌ی لب‌م ناکام‌ش می‌گذارد. با کمک تسبیح بلند می‌شویم. توی راهروها که راه می‌رویم همه متعجب نگاه‌م می‌کنند. خانم مبین می‌خندد و می‌گوید جعفری الان همه فکر می‌کنند زایمان کرده‌ای داریم می‌بریم‌ت خانه. یاد روزی می‌افتم که علی کوچولو به دنیا آمده بود و من نشسته بودم توی حیاط بیمارستان و زار زار گریه می‌کردم از درد و رنج و زن‌ها نگران می‌پرسیدند دخترم بچه‌ات مُرده؟

*

**

۲. ظریفه با دکتر تقوی صحبت کرده است و ماجرایم را تعریف کرده است. دکتر تقوی یک آن به ذهن‌ش خطور کرده است که چرا از من در بخش آمنیوسنتز که به علت نبودن کادر هنوز به طور رسمی راه‌اندازی نشده است استفاده نکند؟ بلند می‌شود زنگ می‌زند به مترون و مرا پیشنهاد می‌دهد و می‌گوید تمام شرایط خانم جعفری را هم می‌پذیرم. حتی اگر مدتی نبود هم موردی نیست. بفرستیدش پیش من.

۳. دیروز بیرون که تسبیح را صدا کرده بودند، کلی مترون‌مان را به دعوا گرفته‌اند که چرا کار این خانم را اینقدر لفت دادید که اینطور بشود؟ وظیفه‌ی بیمارستان بوده که بلافاصله شرایط راحتی برای من فراهم کنند. تسبیح ماوقع را گفته بوده. گفته‌اند چطور در فلان بیمارستان و بهمان بخش یک همچنین شرایطی را به سرعت حل کردند؟ فلانی آسم داشته فلانی میگرن داشته و … از خودم می‌پرسم دقیقاً چند بیمار ام.اسی در دانشگاه علوم‌پزشکی‌ تبریز مشغول به کار است که اینقدر برایشان بغرنج است درک شرایط‌م؟

۴.  «سلام مادر عزیز و خوب خسته نباشید. مادر عزیز قول می‌دم که خطم را خوب بکنم و قول می‌دم که پسر خوب باشم تا شما و خدا از من راضی باشد. مادر مهربان خواهش می‌کنم که لباس سیاه نپوشید و لباس رنگارنگ بپوشید تا دلتان باز شود و به موهایت رنگ بگذار من شما و عزیز و علی را به اندازه‌‌ی ستاره‌های دنیا دوست دارم. معذرت می‌خواهم برای این که کارهای بد انجام دادم و شما مادر مهربان تحمل کردید. مادر خیلی خوب و خیلی مهربان من نمی‌دانم که شما راضی هستید یا نیستید مادر مهربان و خوب.

از طرف امیر و علی

نویسنده امیر میر کلامی»

نامه امیر میرکلامی

نامه را عیناً بدون ویرایش آوردم. از نامه‌هایی است که دوقلوهای خانم شریفی برایش می‌نوشتند تا دست از عزاداری برای پدرشان بردارد.

۵. معجزه، یعنی لمس دردها و دریغ‌های هم‌نوعان. پیش از آنکه فرصت‌ها از دست برود، پیش از آنکه حادثه اتفاق بیافتد.

۶. رها، از صورت «مون‌لایک فیس»م وحشت می‌کند!

رها

آن چند تار مویش را من گرفتم بستم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.