همهاش همین بود/هست. همهی ماجرای من همین بود/هست. دستت را بیهوا گرفتم/ه بودم و انداختم/ه بودم/ت توی زحمت. لرزیدی/ه بودی. دندانهایم/ت کلید شد/ه بود/ند و یادم رفت/ه بود نفس بکشم. دستهایمان همین طور ماند/ه بود/ند توی هم. نه تو نگاهم کردی/ه بودی و نه من جرأتش را داشتم [نداشتم] همهاش احساسی بود که جوش آمد/ه بود. نه [تو] خواست/ه بود/ی مجبورم کنی و نه من میخواستم ادامه بدهم ــ ادامه نداشتیم. یادم رفت/ه بود نفس بکشم. دندانهایم/ت به هم کلید شد/ه بود/ند.
ــ دیگر هیچوقت دست هم را نگرفتیم. ــ
از تو قدش یک هوا بلندتر بود. [موهای کوتاه زبرش برق میزدند.] عینک آفتابیاش را زده بود بالا، ــ روی سرش ــ و دستش را گذاشته بود روی شانهی تو و دست دیگرش را روی شکمش ــ و داشت میخندید. اول زده بود به پشتت و عصبی ــ و خندهدار ــ میخندید. لبخندم کش آمده بود و حس کرده بودم میلرزم. عضلات صورتم کش می/آمد/ه بود/ند و می/لرزید/ه بود/ند و چشمهایم خیس/شد/ه /بودند [و نمیدانستم بخندم یا گریه کنم]. تو چشمهایت را از من میدوختی به او و از او به من. ــ چشمهایت دو دو میزد؟ همین است نه؟ اینطور موقعها مینویسند چشمهایش «دو دو» میزد؟ ــ همانطور که یکهو شروع کرد/ه بود به خندیدن، همانطور هم بیهوا تمام شد/کرد. آن روز هم نفس کشیدن یادم رفت/ه بود و دندانهایم کلید شد/ه بود/ند. عضلات صورتم کش ــ میآمدند و میلرزیدند ــ. کلاسور را چنگ زد/ه بود/م و فشار می/داد/ه بود/م به سینهام. از تو قشنگتر نبود. [تیرهتر بود.] دوست داشتنیتر شاید. قدش یکهوا از تو بلندتر بود و قیافهاش مردانهتر. دستش را که گذاشته بود روی شکمش برداشت/ه بود و عینکش را گذاشت/ه بود روی چشمهایش. چشمهایش زاغ بود. [پوستش تیرهتر بود] و موهایش براق. حواست به من بود. دوباره عینکش را برداشت و اینبار تایش کرد و گذاشت توی جیبش. طوری که یکی از بازوهایش را گذاشت توی جیبش و خود عینک مانده بود بیرون «خوب؟» همهاش همین بود.
چیزی نگفت/ه بود. فقط تا ما را دید/ه بود زد/ه بود زیر خنده. و حالا که رفت/ه بود ما باز هم نشست/ه بود/یم روی نیمکت. چانهام را محکم گرفت/ه بود/م بالا. دندانهایم کلید شد/ه بود/ند و چشمهایم خیس [شد/ه بود/ند.] آب دهانم را قورت داد/ه بود/م. ساکت نشسته بودی و دستهایت را دو طرف بدنت انداخته بودی روی پشتیی نیمکت. نمیدانم/ندیدم سرت را عقب انداخته بودی ــ یا نه؟ یا هم داشتی پیرمرد را نگاه می/کرد/ه بود/ی که داشت شلنگ آب را می/کشید/ه بود سمت ما. چند قدم پایینتر. توی شیب چمن. چمنها را تازه کوتاه کرده بودند و بوی [خون]شان پیچیده بود توی پارک. نه تو حرف زد/ه بود/ی و نه من توانستم نفس بکشم. چقدر طول کشید که یادم رفت/ه بود نفس بکشم؟ نفس که کشیدم سینهام تند و مرتعش لرزید و نفس را داد/ه بود/م بیرون. دندههایم درد گرفت/ه بود. برگشت/ه بود/ی نگاهم کرد/ه بود/ی «ارزشش را ندارد سوسا … احمقانهست!»
پ.ن ناتورالیستی: هیچوقت فکر کردی لباس غواصی بپوشی بروی زیر آب؟ در امتداد مرجانهای ساحلی گرم و شفاف؟ بین دلقکماهیهای نارنجی چرخی بزنی؟ من زیاد فکر میکنم.