چگونه زیستن، چگونه مُردن!

۱. «سعید حاتمی» بهترین و مهربان‌ترین دوست مجازی من بوده و هست. و دوست دارم بماند.

۲. من از «خون» نمی‌ترسم! بله! اقتضای شغل‌م این است که از خون و مُردن نترسم. چطور می‌توانم از خون بترسم و در عین حال بخواهم به نجات جانی اقدام کنم؟

تو، دوست خوب و نازنین من که بعد از این همه سال، اینطور دردمندانه از من گله کرده‌ای، چون طرز فکرم با طرز فکر تو «یکی» نیست، من نمی‌توانم و «نباید» از خون بترسم!

سعید خوب و مهربان. من نباید از خون بترسم. ترسیدن مرا ضعیف می‌کند و ضعف من، هیچ کمکی به نجات جان کسی نمی‌کند. برای همین است که در انظار مردم، جراح‌ها و پرستارها موجودات «قصی‌القلبی» هستند. آدم‌هایی که «احساس» ندارند و همدردی نمی‌کنند. وقتی کسی مُرد، گریه نمی‌کنند. «افسرده» نمی‌شوند. «خواب بد» نمی‌بینند.

۳. مردمی که عجله دارند، تمام دنیا را در سکون و رخوت و بی‌توجهی گرفتار می‌یابند. مردمی که به شدت عجله دارند آدم‌های پرخاش‌گری می‌شوند. می‌خواهند با تمام نیروهای عالم بجنگند تا خود را به رقاصک این ساعت عظیم برسانند و وادارش کنند بگردد و سرعت بگیرد.

در نظر مردمی که عجله دارند، کارها بر طبق اصول انجام نمی‌شوند. تمام مردم در یک بی‌اعتنایی غیر قابل توجیه، قانون را زیر پا می‌گذارند و یا آن را «دور» می‌زنند. در نظر مردمی که عجله دارند، زمان «ایستاده» است.

۴. مردمی که حس می‌کنند و باور دارند که حق‌شان پایمال شده است، تمام مردم را مقصر می‌دانند. تمام آنهایی که احساسی همانند ندارند، و در کمال وقاحت لبخند هم می‌زنند و می‌گویند «آرامش خودت را حفظ کن!» حق آنها را خورده‌اند. آنها کسانی هستند که با تقلب و رذالت و شعبده‌بازی و سر دواندن و پشت گوش انداختن، و انواع و اقسام «حق‌خوری»، سعی دارند روی اعمال ننگین خود سرپوش بگذارند. در نظر مردمی که باور دارند حقی از آنها ضایع شده است، تمام مردم در دو گروه هستند: یا با آنها در یک جبهه هستند، یا در جبهه‌ی مقابل. در بینش این مردم، «قانون»، وقتی «قانون» است که به نفع جبهه‌ی آنها باشد، در غیر این صورت، «ضد قانون» است!

۵. در قاموس دانش‌آموزی، همه‌امان تجربه داشتیم که یا نمره‌ی خوبی «می‌گرفتیم»، و یا معلم بی‌انصافی که هفت پشت با ما پدر کشتگی دارد، به ما نمره‌ی پایین «می‌داد».

۶. «شایعه» دروغی است که «اشاعه» پیدا می‌کند. «شایعه»، بزرگ‌ترین، کارآمدترین، اغواکننده‌ترین و نیرومندترین ابزار ترور سیاسی است. «شایعه»، رذیلانه‌ترین، ضدانسانی‌ترین و استعمارگرانه‌ترین ابزار استحمار است. «شایعه» همان ابزاری است که دنیای بزرگ، محیط و منبسط ارتباط جمعی را در کنترل خود دارد. «شایعه» ترفندی است که نیروها را به جنبش در می‌آورد و طوفان‌ها را برمی‌انگیزد، دودمان‌ها را بر باد می‌دهد، ارقام بازارهای بورس را بالا و پایین می‌کند، و توازن عرضه و تقاضا را به هم می‌زند. «شایعه» همان خبر کذبی است که جبهه‌ی مغلوب برای تهییج نیروهای از نفس افتاده‌اش به کار می‌بندد تا موازنه‌ی جنگ را به نفع خود تغییر دهد.

«شایعه» گستردن «دروغ» است. «شایعه» تمام موجودیت «قوچعلی و جوجه خروس‌هایش» است!

۷. شریعتی مبحثی دارد در مورد «زیبا مُردن». می‌گوید حتی حضرت محمد(ص) مرگ زیبایی نداشته است. می‌گوید زیبا مردن، به هر شخصی دست نمی‌دهد. هر کسی لیاقت زیبا مُردن را ندارد. مرگ «ندا» را «زیبا» می‌بینم!

این‌را ننوشتم که فکر کنید هر کسی ریخت توی خیابان‌ها و خودش را به کشتن داد، الزاماً «مرگ زیبایی» خواهد داشت.

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

*  اثبات:جادوی «دموکراسی دینی» در مقابل «تفرقه بیانداز و حکومت کن»!

** صدا را می‌کشد!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.