لبیک(hineni) مرا بفرست!

« در سال ۷۴۲ پ.م اَشَعیا، یکی از اعضا خاندان ِ شاهی ِ یهودیه، در معبدی که شاه سلیمان در اورشلیم بنا کرده بود در رؤیا با یهوه دیدار می‌کند. …

اشعیا، بودا نبود تا روشنی‌ای را تجربه کند که همه آرامش و برکت بود. او آموزگار ِ کامل ِ بشریت نبود. پس سراپا وحشت فریاد می‌زند:

وای بر من که از دست شده‌ام. زیرا که مرد ِ ناپاکْ لب‌ام

و در میان ِ قوم ناپاک‌ْ لبْ ساکنم.

و چشمانم یهوه صبالوت [خدای ِ سپاهیان] پادشاه را دیده‌اند.

او مقهور ِ قداست ِ برین ِ یهوه، به بی‌کفایتی و ناپاکی‌ ِ آیینی خود می‌اندیشد. او بودا و یوگی نیست که با ورزه‌های معنوی خود را در برابر چنین تجربه‌ای آماده کرده باشد. این تجربه چون آذرخشی بر او فرود می‌آید و او از برخورد ِ سهمگین‌اش سراپا به خود می‌لرزد. یکی از سرافیم‌ها به سوی وی پرواز می‌کند و با اخگری لبان‌اش را پاک می‌کند تا بتواند کلمه‌ی خدا را بازگو کند. بسیاری از پیامبران مایل نبودند از جانب ِ خدا سخن بگویند. یا توان‌اش را در خود نمی‌دیدند. خدا که از میان بوته‌های فروزان به موسا، این سرنمون ِ انبیاء، خطاب می‌کند و فرمان می‌دهد که پیامبر او به فرعون و بنی‌اسرائیل باشد، موسا به اعتراض می‌گوید «من مردی فصیح نیستم». خدا نیز به جبران ِ این نقص به برادرش هارون اجازه می‌دهد به جای موسا سخن بگوید. این مایه، که بارها در داستا‌ن‌های رسالت تکرار شده، نشانه‌ی دشواری ِ به زبان آوردن کلام خداست. پیامبران اشتیاقی به تبلیغ پیام ایزدی نداشتند و خوش نداشتند ماموریتی پُر دلهره و کشاکش را به گردن بگیرند. تبدیل ِ خدای اسرائیل به نَماد قدرتی برین، کاری نبود که در آرامش و صلح و صفا انجام پذیردو بلکه با کلنجار و درد همراه بود.

…»

خداشناسی از ابراهیم تا کنون/کرن آرمسترانگ/صص۵۳-۵۴

«إقرأ بسم ربک الذی خلق» چه آغاز زیبایی. چه شکوهمندی تو، و چه والایی به حُسن خُلق. نازنین. که در برابر این کلنجار عظیم، و این درد آکنده حتی پس از این همه قرن و تا ابدالدهر، هیچ مُزدی نخواسته‌ای. مهربان. که الله دلهره‌ات را که دید و کشاکش‌ت را که حس کرد، فرمود:

«یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ لاَ یَحْزُنکَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذِینَ قَالُواْ آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِن قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِینَ هِادُواْ سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یَأْتُوکَ یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِهِ یَقُولُونَ إِنْ أُوتِیتُمْ هَـذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَّمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُواْ وَمَن یُرِدِ اللّهُ فِتْنَتَهُ فَلَن تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللّهِ شَیْئًا أُوْلَـئِکَ الَّذِینَ لَمْ یُرِدِ اللّهُ أَن یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَلَهُمْ فِی الآخِرَهِ عَذَابٌ عَظِیمٌ …»

مائده/آیه ۴۱

بزرگا مردا که تویی. که ستایش و درود تا ابد بر تو. که من چه شیفته‌ام به حُسن روی تو. و آن لبخندت، در آن شب ِ پُر رویا، پُر اضطراب که آرامم کرد. فرخنده باد لحظه‌ای که فرمودی لبّیک اللّهم لکَ لبّیک …

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* قرعه‌ی فال به نام من بیچاره زدند …

** لینک ترجمه و تفسیر آیه +

*** اسلام ستیزی یا محمد ستیزی +

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.