قرارمان این نبود که شد. قرار نبود. اصلاً قراری نگذاشته بودیم، گذاشته بودیم؟ اگر گذاشته بودیم محال بود یادت برود. بگذاری بروی و بعد دلخوری باشد و دلسردی [و سرخوردگی شاید]. وقتی جا میمانی. وقتی حس کنی از خاطری محو شدهای. از دلی رخت بربستهای. دلی که داشتی. خاطری که آلوده بودی. وقتی هر چه چشم میگردانی و میجویی، نه رد پایی مییابی. نه نشانهای از رفتن. گذشتن. فریاد میزنی. میچرخی. به هر سو نگاهی. فریادی. بغضی. گریهای. بیپناهی. سرخوردگی. دلسردی. دلخوری. همه رفته باشند و تو جا مانده باشی و نتوانی باور کنی. نمیشود باور کرد. که با آن همه دوستانهگی. شفقت. دلجویی. رفته باشند و آنقدر دور شده باشند. خسته میشوی. مینشینی. باور نکردهای هنوز. سرت را میگذاری روی زانوهایت. بغلشان میکنی. گریه میشوی. اشک. آه. دلتنگی. قرارمان این نبود. بود؟
خیلی دیر یادت افتاده بود که مرا جا گذاشتهای. یا هم یادت بود. منتظرم مانده بودی چند فرسنگ دورتر. سمت شب. نشسته بودی. منتظر. یادت رفته بود من چقدر ترسو هستم. نباشی بلند نمیشوم. راه نمیروم. میمانم. و ماندن یعنی، آلودن، فرسودن. [پوسیدن] تو چند فرسنگ دورتر، سمت ماه. من چند فرسنگ درماندهتر. سمت آب. آب که باشد و سکون و ساکن که باشی، مسکنت. آلودن هست و فرسودن. نه تطهیر. نه. تو دورتر. ندیدی و یادت رفت و فقط منتظر ماندی و یادت رفت. من ماندم و یادم رفت و ماندم. قرارمان این نبود. بود؟
یک وقتی یادت افتاد که دیر بود. شب تمام شده بود. ماه افتاده بود. آفتاب زده بود. شیری در آسمان ریخته بود. ملس. چشم گردانده بودی. فریادی شاید. در دور دست. چند فرسنگ سمت من. نمایان نبودم. هیچ نبود. دلواپس شده بودی. دلنگران. دلتنگ. راه افتاده بودی. تمام چند فرسنگ دورتر از من، سمت شبی که دیگر نبود. سمت خورشیدی که دیگر نبود. و نه حتی ماهی. هر قدمت، با ترس. با لرز. با دلواپسی. نگرانی از گم کردن راه. گم شدن. آمده بودی سمت من. چند فرسنگ نزدیکتر به من. گریه تمام شده بود. آه هم. آب آلودهام کرده بود. فرسودهام. رخوتی مستانه. رخوتی رندانه. افتاده بودم. در نئشهگیی غربت. تنهایی. تصویر کن. یادت بیاور. کدام ضلع. کدام زاویه. کدام سوق. کدام سمت. کجای چند فرسنگ نزدیکتر به من. قرارمان این بود؟ نبود.
ــ چقدر از من دوری …
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* خوابیدهام. خواب ماندهام. در خواب ماندهام. سرم بر سینهات. دور. سرد. چشمهایم. دستهایت. بر دستهایت. صدایم کن. صدایت زیباست.