«سقوط رُم بر عقیدهی او [سنت آگوستین] در باب ِ گناه نخستین اثر میگذارد و همین خود، شیوهی نگاه ِ مغرب زمینیان به جهان را رقم میزند. آگوستین به این باور میرسد که خدا بشریت را، به سبب ِ گناه آدم، به لعنت ِ ابدی دچار کرده است. این گناه موروثی با آمیزش جنسی، پشت اندر پشت، دست به دست میشود، آمیزشی که آلوده به چیزیست که آگوستین شهوت میخوانداش. شهوت همانا کشش ِ ناعقلانیست به لذت بردن از آفریدگان به جای آفریدگار. این شهوت، بیش از همه، به وقت عمل ِ جنسی دست میدهد و آن هنگامیست که عقل یکسره زایل میگردد و شور و عاطفه چیرهگی مییابد، خدا پاک فراموش میشود و ما بیشرمانه در یکدیگر میآمیزیم. … باری، آموزهی خشک ِ آگوستین، تصویر هراسناکی از یک خدای بیرحم نقش میکند:
“آدم رانده (از بهشت) بر اثر گناه، فرزنداناش را نیز به عذاب مرگ و نفرین گرفتار کرد. فرزندانی که او با گناهورزیاش آنان را در خودش، چون ریشهای، پوسانده است؛ پس هر فرزندی که زاده شد (بر اثر شهوت تن، که در نتیجه، مجازاتی در خور به خاطر نافرمانیاش بر وی مقرر شد) از او و زوجهاش ــ که علت ِ گناه وی بود و همپای وی نفرین شد ــ بار گناه نخستین را طی قرون بر دوش کشید و بر اثر آن به خطاها و اندوهان ِ بسیار گرفتار خواهد شد. تا عاقبت به عذاب ابدیی ملائک طاغی دچار شود …”
نه یهودیان از هبوط آدم چنین برداشت مصیبتباری داشتند و نه مسیحیان ارتودوکس؛ اسلام، که پسان آمد، نیز این تئوری تیره و تار را در باب گناه نخستین اختیار نکرد. این آموزهی منحصر به غرب، تصویر خشنی از خدا میدهد که در اصل به دست ترتولیان ترسیم شده بود.
آگوستین میراث دشواری برای ما به جا گذاشته است. دینی که به آدمی بیاموزد که انسانیت خود را تا به ابد معیوب بینگارد، او را از خویشتن بیگانه میسازد. … با آن که مسیحیت در آغاز کارش نظر بس خوبی نسبت به زنان داشت، در زمان آگوستین گرایشی زن گریزانه در غرب پا گرفت. … ترتولیان نیز زنان را چونان وسوسهگرانی شریر و خطری ابدی برای بشریت، نکوهیده است.
…
آگوستین نیز با او همداستان است. او به دوستی مینویسد:«چه فرقی میکند، خواه همسر و خواه مادر، او همان حوّای وسوسهگر است که در هر زنی هست و باید از او پرهیخت.» آگوستین در واقع گیج است که چرا خدا باید جنس ماده را آفریده باشد. به هر حال «اگر آدم به همدم و همزبان هم نیاز داشت، بسی بهتر بود که دو مرد دوستانه با هم بودند تا یک مرد و یک زن.» … دینی که به نیمی از بشریت بدگمان است و هر حرکت ناخواستهی روح، قلب و جسم را نشانهی شهوتی شوم میبیند، تنها کاری که میکند این است که آدمی را نسبت به وضعیت خود بیگانه میسازد. مسیحیت غربی هرگز از این زن گریزی رواننژندانه که همچنان خود را در واکنش نامتعادل نسبت به گزینش کشیشان ِ زن نشان میدهد، بهبود نیافته است. زمانی که زنان شرقی، مثل همه زنان جهان متمدن آن روزگار، بار گران ِ زیر دست بودن را بر دوش میکشیدند، خواهرانشان در غرب، افزون بر آن، داغ ننگ جنسیتی گناهآلود و پلشت را، که مایهی نفرت و ترس بود، نیز بر خود هموار میکردند.»
خداشناسی از ابراهیم تا کنون/کرن آرمسترانگ/صص ۱۴۷-۱۴۹
اعترافات سنت آگوستین را خیلی سال پیش دوست ارجمندی (+) به من هدیه دادند که ناخوانده مانده است. اگر آن را خوانده بودم حالا این بخش مسیحیت اینطور زمینگیرم نمیکرد. در واقع این سنت آگوستین عجب موجودی بوده است!
پ.ن: این اعدام «کودکان» در ایران، بدجوری نقل و نبات محافل شده است. خصوصاً دستآویزی شده است برای تخفیف اسلام. البته این مقوله شدیداً یک مطالعهی روانشناختی و جامعهشناختی لازم دارد ولیکن، صرف اینکه کسی وقتی «کودک» بوده است زده است کسی را کشته است پس نباید محاکمه شود و احیاناً قصاص شود، ربطی به اسلام ندارد. البته قتل غیرعمد فرق دارد. اما وقتی موجودی [کودکی] به این درجه از هوش جنایی میرسد که نقشهی ضرب و جرح و نه حتی قتل را میکشد که دیگر کودک نیست. هست؟ این یک. دو اینکه اگر اولیای دم حاضر به بخشش نباشند، حالا به هر دلیلی، چه ربطی دارد به مذهب؟ یعنی شما فکر میکنید این حالات فقط در کشورهای اسلامی به اولیای دم دست میدهد؟ اگر اینطور فکر میکنید، باید بگویم سخت در اشتباهید.
در ضمن، تعریف شما از «کودک» چیست؟(+)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* در سرزمین من/یاران با فرق سرخ میآیند/ و عاشقان با پیشانی شکسته/ آنکس که الفبای عشق میداند/ بر دارش میکنند و/ گربههای عابد سجادهها میگسترانند … اگر مسلمانی این است/خوشا به حال من که عاشقم.
البته من ترجیح میدهم مسلمان باشم ها