قصاص؛ آری یا نه؟

نوشته است: «مسلماً می‌توانم احساس هر دو طرف پرونده را درک کنم.

ولی وقتی سگ ما را گاز می‌گیرد ما که سگ را گاز نمی‌گیریم و بگوییم عوضش را در آوردیم بلکه می‌رویم فوراً واکسن هاری می‌زنیم. سگمان را هم اگر دوستش داشته باشیم می‌بریم دامپزشک!!!*
رفتار ناهنجار یک نوجوان ریشه در خیلی چیزها دارد و باید جامعه را واکسینه کرد وگرنه با اعلام حکم قصاص عملاً چنین مورد حساسی را تبدیل می‌کنند به یک کینه‌ورزی شخصی.

در حالیکه دادگاه به نمایندگی از جامعه باید احساس مسئولیت بکند و پرونده را با یک “اعدام و خنک کردن دل خانواده مقتول” مختومه نکند!» (+)

 

اول اینکه، قیاس رفتار یک «انسان» با یک «حیوان» نکات ظریفی را پیش می‌کشد؛ ممکن است من تصور کنم منظور شما این است که این انسان ِ «کودک» به مثابه یک سگ فاقد شعور و حق انتخاب و تفکر است، یعنی یک حیوان است. و دیگر اینکه مثل یک سگ، حتی اگر تربیت سفت و سختی هم داشته باشد، جان به جانش کنی، وحشی است. حالا اگر با یک سگ ِ هار قیاس کنیم که دیگر بدتر. دیگر اینکه، بحث ما مقابله‌ی حیات وحش و انسان نیست. مقاتله‌ی انسان و انسان است.

دوم اینکه، می‌شود نمونه‌ای از یک «جامعه‌ی واکسینه» نشان ما بدهید تا مستفیض گردیم؟

سوم اینکه، منظور شما از «مورد حساس» که مبدل به «کینه‌ورزی» می‌شود؛ این است که ممکن است چیزی شبیه خون‌بس اتفاق بیفتد؟

« و در آن [تورات] بر آنان مقرر داشتیم که جان در برابر جان، و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان و نیز همه ضرب و جرح‌ها قصاص دارد؛ و هر کس که [از قصاص] درگذرد، این [عفو] در حکم کفاره [گناهان] اوست و کسانی که بر وفق آنچه خداوند نازل کرده است حکم نکنند، ستمگرند» (۴۵) مائده

دوست محترم من؛ دادگاه به عنوان مجری‌ی قانون، همان قانونی که به صرف عدم شناخت‌امان، فکر می‌کنیم خیلی ددمنشانه است، در قبال اولیای دم نیز مسئول است. خنک شدن دل خانواده‌ی مقتول چیزی نیست که بخواهید سیاسی‌اش کنید. هر چند در این اوضاع و احوال کشور، حتی ابری شدن و نشدن هوای منطقه‌ای هم انگ ِ سیاسی می‌خورد. قصاص، نه همان‌طوری که در وبلاگ‌تان به مورد ملموسی اشاره کرده بودید، مقوله‌ی عمیقی است.

«و هیچ کس را که خداوند کشتنش را حرام داشته، جز به حق مکشید، و هرکس مظلومانه کشته شود به راستی که برای ولی و وارث او حق و حجتی مقرر داشته‌ایم ولی او هم نباید در[قصاص] قتل زیاده‌روی کند، چرا که [مقتول و کسانش از روی شرع] یاری شده‌ است»(۳۳) اسراء

شما که پیشنهاد «واکسینه کردن» جامعه را پیش می‌کشید باید خوب بدانید که اصولاً واکسن یعنی چه؟ اگر نه، بی‌گدار به آب زده‌اید و اگر آری، پس خوب می‌دانید که واکسن، ویروس یا میکروب تضعیف شده‌ای است که وارد بدن می‌شود تا سیستم ایمنی «همان بدن»، در برابر این بیماری‌ی کاذب، تولید آنتی‌بادی کند و بعد از آن، اگر شخص با ویروس بیماری روبه‌رو شد، توانایی مقابله داشته باشد.

در خصوص جامعه، این «واکسن» چیست؟ یعنی می‌خواهید بگویید ما باید در برابر جرائم، تولید قانون کنیم؟ البته! و این قانون توسط «سیستم» ایمنی وضع می‌شود نه سیستم «عاطفی»!

« ای مؤمنان بر شما در مورد کشتگان قصاص مقرر گردیده است، که آزاد در برابر آزاد، برده در برابر برده و زن در برابر زن[قصاص شود] و هر که برادر[دینی‌]اش در حق او بخشش کند، بر اوست که خوشرفتاری کند و [قاتل باید دیه را] به نیکی به او بپردازد، این آسانگیری و رحمتی از سوی پروردگارتان است، از آن  پس هر کس بی‌روشی کند، عذابی دردناک [در پیش] خواهد داشت» (۱۷۸) بقره

مسلماً شما هرگز نمی‌توانید موقعیت حقیقی‌ی یک ولی‌ی دم را درک کنید. چون هرگز در این موقعیت قرار نگرفته‌اید. این یک واقعیت روان‌شناختی است. شما هرگز نمی‌توانید احساس یک مادر را درک کنید که فرزندش را به ناحق کشته‌اند. حالا اگر مادری، که این‌گونه قلب و روح‌اش تحت فشار قرار گرفته است، در برابر دادگاهی قرار بگیرد که به قول شما، تحت «سلطه»ی عاطفه‌ی جمعی قرار گرفته است، و حکم «برائت» قاتل را صادر می‌کند، چه رفتار اجتماعی در پیش خواهد گرفت؟ هومم؟ غیر این است که «کینه» از اجتماع او را وا خواهد داشت از جامعه «انتقام» بگیرد؟ انتقامی که به «خون‌بس» می‌انجامد؟ می‌دانید چرا خون‌بس ایجاد شده است؟ عدم اتکاء به یک قانون محکم اجتماعی است که قبیله را به اجرای خودسرانه‌ی عدالت وامی‌دارد.

اگر ببخشد، عالی است. نشانه‌ی مناعت طبع اوست. نشانه‌ی روح والای انسانی‌ی اوست. ولی هرگز نمی‌شود او را مجبور به بخشش نمود دوست من. هرگز نمی‌شود یک «مادر» را «مجبور» کرد قاتل فرزندش را «ببخشد». این خلاف قانون است!

حرف زدن، بیرون گود ایستادن و لنگ‌ش را گرفتن آسان است. مرد میدان آن است که خود در چنین موقعیت هراسناکی قرار بگیرد و «بتواند» که ببخشد.

«ای خردمندان شما را در قصاص زندگانی نهفته است، باشد که تقوی پیشه کنید.» (۱۷۹) بقره

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* اگر فردی مورد گزش سگ قرار گیرد و سگ در دسترس باشد باید آن را به مدت ۱۰ روز بسته و تحت مراقبت قرار داد و در این مدت اگر علی‌رغم تأمین آب و غذای کافی حیوان تلف شد، به احتمال زیاد حیوان هار بوده و بایستی واکسیناسیون هاری تا نوبت آخر ادامه پیدا کند، ولی اگر بعد از ۱۰ روز حیــــوان سالم ماند نتیجه می‌گیریم سگ هار نیست و از ادامه واکسیناسیون یعنی نوبت‌های ۱۴ و ۳۰ خودداری می‌نماییم .

منبع(+)

** از آیات قرآنی استفاده کردم چون در کشور ما، قانون را از متن قرآن استخراج کرده‌اند. و دیگر اینکه همین قرآن و اسلام [مذهب] است که مورد شماتت قرار گرفته است. اشتباهی که به خاطر عدم آگاهی‌امان نسبت به آن، همواره مرتکب می‌شویم و دچار سیکل معیوب می‌شویم. «قد تبین الرشد من الغیّ»

*** حتی یک سگ هم، کشته شدن توله‌اش را تاب نمی‌آورد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.