صداهایی هستند که آدم را سحر میکنند.
صداهایی که عاشقات میکنند. صداهایی که حتی پس از سالها، پس از مدتهایی مدید منعکس که میشوند در تمام دیوارههای سلولیی جسمات، در خلال الیاف روحات پژواک مییابند. اغراقآمیز است میدانم. ولی باور کنید صداهایی هستند که جنونآورند. هیجانانگیز. مسحورکننده.
میشود به صدایی دل بست. همچنان که به نگاههای افسونگر حوریوشی. میشود به زیر و بم یک صدا دل بست. همانطور که به حرکات ظریف یک جفت دست. همانطور که به یک سایهی همیشهی پشت پنجرهی ساختمان رو به رو. اگر نخندید، اگر تعجب نکنید خواهم گفت/میگویم که من به یک صدا دل بستهام.
شش سال پیش، این صدا را از خانهای بیرون کشیدم که صاحبخانهاش ترکاش گفته بود. خداحافظی کرده بود. یادم نیست. فکر کنم همینطور بود. و صدایی را به جا گذاشته بود. صدایی که سالهاست مرا با خود فرا و فرو میکشد. افسونام میکند و شوقی غریب را در من برمیانگیزد که صاحب این صدا چه شکلی است؟ چه جور آدمی است؟ چه میکند؟ کجاست؟ … من سالهاست شیفتهی این صدا شدهام. هستم.
صداهایی (+) هستند که عاشقات میکنند …
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* این صدا را دو سال پیش برای مرد شمارهی یکِ من ایمیل کردم تا در عشقام سهیماش کنم، دو سال بعد دیدم این صدا را همان زمان، در ایمیلهایی متفاوت به بانوانی متعدد ایمیل کرده است! نوستالژیک نیست؟