من دقیقاً نمیدانم چقدر هزینه میشود تا یک فیلم سینمایی تولید بشود، و اصلاً نمیدانم اینکه تولید برخی فیلمهای «بُنجُل» برای فرحانگیختن در زندگی «سرد و فسرده و بیهیجان» ایرانی جماعت [و در کل جوامع جهان سومی] چقدر حقیقی است. ولی واقعاً گاهی متعجب میشوم از تفاوت عجیب تأسفآور «بنجل»های غربی و «بنجل»های شرقی.
مثلاً وقتی بعد از ظهر از فرط تنهایی ــ زدهگی مینشینی و «آمریکن پای» را تماشا میکنی، با خودت میگویی:«اوه! تماشا کن! عجب دنیای لُمپنی را به رخ ِ جوان ِ جهان سومی میکشند! یک جهان سراسر کِیف و بُخور و بخواب و بیغمی و لاابالیگری و از دامن زن مرد به معراج رفتهگی! را فقط در آن سوی سکولاریته میشود یافت!» نگویید که خیلی سخت میگیرم! من اعتقاد ندارم که در غرب همه چیز دور سکس و فحشا میچرخد! من اعتقاد دارم، تمام قدرت «استعمار فکری»ی نوین غرب، روی اشاعهی این تفکر مخرب متمرکز شده است که «تمدن فرهمند غرب» یعنی این! و چه چیزی اکنون و در این زمان مانع ِ ریشه دوانیدن این استعمار است؟
فقط و فقط «اخلاق مبتنی بر دین»!
همان «مخدر» جوامع! که روشنفکران ابله ما در بوقاش میکنند!
بعد در سراسر این فیلم، تنها چیزی که به تو تلقین میشود این است که «زن» ِ آزاد ِ متمدن ِ غربی، موجودی است که «باید» حداقل، نیمه برهنه باشد تا مقبولیت داشته باشد. مثلاً من مشکل دارم که چرا در صحنههایی که مردان پوشش مناسب دارند، زنان برهنهاند؟ اصلاً مگر نه اینکه نشانهی فرهنگ انسانی، و ممیزهی انسانیت و حیوانیت، «لباس» است؟ و مگر نه اینکه، آدم و حوا به محض خوردن میوهی ممنوعه، خود را در حجاب پوشاندند؟ پس چطور است که مردان برای اثبات «مردانگی»اشان، به «هرزگی»، «برهنگی» و «بیحیایی»ی زنان نیازمند هستند؟ و چرا در انتهای فیلم، این اندازه تأکید هست بر نحوهی پوشش برگزارکنندگان مسابقهی اثبات مردانگی، شبیه «رومیان» باستان؟ که به فساد اخلاقی مشهور بودند و زنبارهگی و فحشا؟ و البته «قدرت نظامی» و «سلطهی نظامی»؟ و الی آخر؟
بعد، مردی که اینها را نهی میکند از اشاعهی فحشا، کسی است که در خانهاش فاحشهای دارد و با گوسفند همخواب میشود! کسی است که «مرد» نیست و با تحریکات «زنان» زود استقامتاش فرو میپاشد! حال آنکه مروج و سردستهی اوباشان، کسی است که «مرد» است و مقاومت میکند و با نزدیک شدن به جنس لطیف، سست نمیشود!
و اما «بنجل» از نوع داخلیاش، میشود ورژن ایرانیی فیلمهای بالیوودی! یک چیزی مثل «عاشق»! با بازیی ایرج نوذری هنرمند سریال مسافری از هند! فیلمی که وقتی به پای تماشایش مینشینی، غم مینشیند روی دلت. با خودت میگویی، چه فرقی هست میان اینکه «زنی را میان مردان برقصانی» با اینکه «مردی ملبس به پوشاک زنانه را میان مردان برقصانی»؟
فکر میکنی، آیا دوران سیندرلا بازیها به سر نرسیده است؟ «بالا رفتیم ماست بود، پایین رفتیم دوغ بود، قصهی ما دروغ بود؟» یعنی نمیشود فیلمهای موزیکالی ساخت بی اینکه اصالت فرهنگ ایرانی را زیر پا گذاشت؟ و تصویری زشت از طبقات پایین جامعه نساخت؟ و برای توجیه وضعیت، تنی و ناتنی نکرد؟ [و راه را برای «به فرزند خواندهگی گرفتن» کودکان بیسرپرست، تنگ نکرد؟] حجاب را با گرههای جور واجور زدن به روسریها و شالها به ریشخند نگرفت؟ لباس «زیبای خفته» تن پرستار بچهها نکرد؟ این همه بینندهی متوسط جامعه را موقع تماشای چنین فیلمهایی سردرگم «قلدری و بزن بهادری و ناخلفی و دست کجی کار پایینیهاست» نکرد؟ خون به دل ِ کودکان معصوم خوشباور خیالاتی نکرد؟ دنیایی متفاوت از دنیای واقعیی ایرانی رسم نکرد؟
و مگر نه اینکه چنین صحنههایی را فقط در سینمای بالیوود میشود یافت؟
و مگر نه اینکه سینمای باولیوود دنیای واقعی هند را تصویر میکند: کاستبندیی وحشتناک میان طبقات اجتماعی، عجین بودن موسیقی و رقص با روح هندوان، اهمیت فراوان مادر در فرهنگ هندی، و خیالات و آرزویشان در برداشته شدن مرزبندی میان فقیر و غنی.
و مگر کجای فیلمهای بالیوود دیدهاید، فرهنگ نازل هندوانی که چندین میلیون خدا دارند، و مذهباشان با تمام عیوب و کاستیها و زشتیها، به سخره گرفته شود؟
آخر ما داریم به کجا میرویم؟
آخر یک بام و دو هوا بودن تا کی؟
آخر «مرغ همسایه غاز بودن» تا کی؟
این خود ــ ناباوری تا به کی؟
این تن و دل سپردن و سر و جان دادن در راه بردهگیی فکری تا به کی؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* من مرجان(+) را برای همین است که دوست دارم. مرجان، زشتیها و زیباییها را با هم میبیند.
** یک انسان متمدن، یک انسان محجب است! (+)
*** بعد این فیلم را دوست عزیزی لطف کرد داد ببینم و پیله هم کرده است که از فیلمهایم ببرم تا ببیند و من ماندهام که چه تشابه سلیقهای دیده است که اینطور مشتاق تماشای مثلاً سهگانههای آبی، سفید، قرمز میباشد؟!
پ.ن نامربوط: بعد از وقتی بچههای بیمارستان، توی جشن روز پرستاری دیدند که چطور نمیتوانم راه بروم و گرفتند که ام.اس دارم، هر روز یکی هست که بیاید بگوید فلان فامیل نزدیک و دورمان ام.اس دارد و زمینگیر شده است و دکترها جواب کردهاند و هی ماشاالله ماشاالله انرژی مثبت است که سند میکنند جانب این جانب!