موتیفات خردادانه!

۱. پزشک یک موجود ِ «بد» ِ مطلق نیست. من پزشکان خوبی هم دیده‌ام. مثل دکتر توتونچی که وقتی رزیدنت بود برای اینکه بتواند کودکی را بیهوشی‌ مناسبی بدهد، زمانی که لارنژیال‌ماسک به وفور یافت نمی‌شد، با هزینه‌ خودش اندازه‌ مناسب آن کودک را تهیه کرد.

بدبختانه معضل اساسی در تولید انبوه پزشک در کشور است. یعنی وقتی از کسی می‌پرسی وقتی بزرگ شدی می‌خواهی چه‌کاره شوی؟ می‌گوید دکتر و نه برای اینکه به کسی کمک کند و دردی را بکاهد. برای اینکه در این شغل «پول» هست. کسب درآمد ِ بالا، در حال ِ حاضر بزرگترین موضع ِ رقابتی میان پزشکان است. برای همین است که با کمترین امکانات، برای بیشترین بازدهی‌ مالی تلاش می‌کنند. و هر روز بیشتر از قبل حریص‌تر می‌شوند. برای رسیدن به درآمد بیشتر، از مستعمل‌ترین لوازم استفاده می‌کنند، از کمترین تعداد کارکنان استفاده می‌کنند و اسمش را می‌گذارند «بهره‌وری». وقتی اتفاقی مثل اتفاق دیروز افتاد، مدتی مراقب اوضاع هستند و حواسشان به بیماران هست و بیماری را رد نمی‌کنند و با آنها نرم و لطیف صحبت می‌کنند و روزه‌ اخلاقی می‌گیرند و بعد، وقتی آب‌ها از آسیاب افتاد، دوباره روز از نو، روزی از نو.

حقیقت این است که هیچ‌کدام از ما، این را نیاموخته‌ایم که «در هر کاری سعی کن بهترین باشی.» حتی اگر رفتگر باشی یا پست‌چی یا باغبان یا قصاب یا دکتر یا سلمانی. ما هرگز به دنبال کسب تجربه و بهبود وضعیت نیستیم. جز زمانی که به نفع جیب خود ما باشد. هنوز جمعی‌اندیش نشده‌ایم.

این وضعیت تنها مختص جامعه‌ پزشکی نیست. تمام حرف و پیشه‌ها را هم شامل می‌شود. و مهمترین عامل پرورش این روحیه‌ خودخواهانه‌ منفی در جامعه، خصوصاً میان پزشکان ما، ناعادلانه بودن پخش  دستمزد است. وقتی فاصله‌ درآمد یک جراح با یک پرستار، چیزی بیش از صد و بیست برابر باشد، یعنی وقتی کارانه‌ یک متخصص به بیست و چهار میلیون تومان در ماه می‌رسد و کارانه‌ پرستار می‌شود دویست و پنجاه هزار تومان، بزرگترین بازخوردش می‌شود کم‌کاری و سهل‌انگاری و عدم همکاری‌ِ پرستار با پزشک و این وسط چه کسی متضرر می‌شود؟ «بیمار».

۲. وقتی مادرم تصادف کرد و سال‌های سال در بستر افتاد، من کلاس پنجم ابتدایی بودم. یادم هست که مادرم همیشه موقع تعریف کردن از آن روزها، می‌گفت: من داشتم درد می‌کشیدم، فریاد می‌زدم و پرستارها می‌خندیدند و صدایم را نمی‌شنیدند. خاطرم هست که حتی این خنده‌ها را تعمدی می‌دانست. سال‌ها گذشت و من در همان لباس مشغول به‌کار شدم. و همیشه آویزه‌ گوشم بود و از خاطر نمی‌بردم کسی که متألم است و درد می‌کشد، از خنده‌های من آزرده خواهد شد. فراموش نمی‌کردم با گرفتن دست آنها وقتی با همکاری مشغول صحبت و بگو و بخندهای ناگزیر هستم، این آرامش خاطر را به او بدهم که حواسم به او هست. فراموشش نکرده‌ام.

۳. خانم دکتر رسولی انسان شریفی است. من هرگز بدی از ایشان ندیدم و همواره مادرانه با من رفتار کرده است. موضوعی که در بند آخر پُست قبل آوردم مربوط می‌شود به ماجرایی که تشنجی را در فضای اتاق عمل ایجاد کرده بود و همین امر باعث شد که دکتر رسولی یک آن وضعیت مرا فراموش کند و برای مداخله در مرافعه‌ای که وجود خارجی نداشت، وارد عمل شد و این باعث شد قبل از پی بردن به چرایی‌ دلخوری‌ من، همراه با هدنرس ِ جدید، حرف‌هایی به من زدند که شاید در عمل، حرف چندان مهمی نبود، ولی در آن لحظه چنان خاطرم آزرد و قلبم شکست که از آنها به خدا شکایت کردم. هرچند فردای آن روز هدنرس مرا به اتاق خودش بُرد و عذرخواهی کرد که چیزی از وضعیت من نمی‌دانسته و یک ماه ِ بعد هم دکتر رسولی شروع کرد به پرسش، ولی دل که شکست … آه که برآمد، برآمد.

۴. «اسمش اسکندر نبود؛ اما دنبال آب حیات می‌گشت. شنیده بود که خضر، آب حیات را پیدا کرده است و شنیده بود که ادریس و الیاس جاودانگی را به دست آورده‌اند.

اما از آن خبرها که او شنیده بود حالا هزار سال می‌گذشت. دیگر نه کوه قافی مانده بود که او پس و پشتش را بگردد؛ نه غار ظلماتی که او درونش را بکاود.

حالا او در زمینی زندگی می‌کرد که هیچکس نه به مرگ فکر می‌کرد و نه به زندگی و نه به جاودانگی.

…»

من هشتمین آن هفت نفرم/عرفان نظرآهاری/ص۳۹

مثل همیشه نظرآهاری است و متون خاص ِ خودش و کلماتش. ولی، با وجود طلیعه‌های دلانگیز و وسوسه‌کننده و روشنی که در هر جریده آورده است، نتوانسته است پیغامش را برساند. نتوانسته است آنچه باید از افسانه‌ها و رویدادهای تاریخی استنتاج کرد، حتی با نوآوری‌یی که در صدد آن بوده، شگفتی به دست دهد.

۵. به این می‌گویند هنر:

 اتوبوس

۶. «معلم مهر» مستند گروه اجتماعی سیما از «مدرسه‌ کالو»  امشب ساعت ۲۰:۰۵  از شبکه‌ یک.

 ۷. لادن جون می‌گوید نیکا [دخترش] یک ریز می‌خواند: سوسن خانوم! ابرو کمون!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.