غول چراغ جادو

یکی از مزیت‌های نوستالژیکی که جدیداً با سحرخیزی داریم تجربه‌اش می‌کنیم، نوستالژیک از این جهت که مرا یادِ روزهای تحصیل و البته سر کار رفتن‌ها که زود بیدار می‌شدم تا با اتوبوس و یا پیاده بروم سر کار، تماشای برنامه‌های صبح‌گاهی است. کدام؟ مثلاً تام و جری.

داشتم می‌گفتم که دیروز صبح یک انیمیش جدید از تام و جری پخش شد که درش، تام و جری یک چراغ جادویی پیدا می‌کنند و طبق معمول با دست کشیدن به چراغ یک غول ـ سگ از آن خارج می‌شد و نوبتی می‌افتاد به جانِ این دو. بماند که آخر سر چی شد، چیزی که برایم جالب توجه بود، همین چراغ جادو و غول‌ش بود. البته این اولین بار نبود که داشتم کارتونی در این خصوص می‌دیدم. ولی این‌بار دلم می‌خواست به این فکر کنم که اگر یک روزی یک چراغ جادویی به دست‌م افتاد، ممکن است از غول بخواهم چه کاری برایم انجام دهد؟

خوب مسلماً آرزوهای زیادی هست. دل‌خواسته‌ها و نیازهایی که شاید یک غول با چنان نیرویی می‌تواند برآورده کند. خیلی معرکه است. حتی فکر کردن به‌ش لذت‌بخش است. مسئله را البته بعد از کمی فراموش کردم. تا عصر که مجدداً به این فکر کردم که می‌شود یک بازی در وبلاگ راه انداخت که مثلاً اگر یک چراغ جادویی به دستِ شما افتاد، با دیدنِ غول، ممکن است چه آرزویی داشته باشید که تمایل دارید برای شما برآورده کند؟

داشتم به این موضوع فکر می‌کردم. بد نبود البته. فقط یک مشکلی این وسط هست. یعنی انیمیشن دیروزی این حس را در من ایجاد کرد که نیروی این چراغ، نیروی جامع/قاطعی نیست. از این لحاظ که آن‌چه غول برای من برآورده می‌کند، یک برآوردگی لحظه‌ای و زودگذر است. خاطرم نیست قبلاً در کارتون‌هایی که دیده بودم، این غول چه آرزوهایی را برآورده می‌کند و این برآورده‌گی مادام است یا نه؟ از همان لحظه‌ای که این سوال و تردید به ذهنم خطور کرده است، آن حس شیرین و مثبت، جایش را داده است به یک بی‌اعتمادی و تزلزل. تردید.

یعنی اگر شما با یک چراغ جادویی برخورد می‌کردید و خیلی اتفاقی دستی رویش می‌کشیدید و بعد غولی از آن بیرون جهید که «بله ارباب؟» و فقط می‌توانستید از او بخواهید سه تا از آرزوهاتان را برآورده کند، برایم بنویسید از او چه می‌خواستید؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* بله خوب. من حقیقتاً مدتی است که دمپایی نمی‌توانم پا کنم. چون پای چپ‌م قدرتِ نگهداری‌اش ار ندارد و لق می‌زند و بعد ممکن است زمین بخورم. برای همین در خانه، حتی روی فرش، از همین کفش‌های بیرون استفاده می‌کنم. کفش بیرون هم مثلاً کتانی نمی‌توانم پا کنم. کفش‌م یا باید ساق‌دار ـ زیپ‌دار باشد یا از این بندهای چرمی که دور ساق می‌پیچد و سگک دارد، داشته باشد. اینطوری است که باید شکر کنید که حتی «می‌توانید دمپایی پا کنید!»

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.