از آرشیو (خواب دیده‌ام) …

عزیز سالهای خوشی‌ام. سرخوشی‌ام. نزدیک غروب است و من در شرقی‌ترین سمت حضورت به قنات نیازت قنوت می‌گیرم.

عزیز سال‌های قرارم، بی‌قراری‌ام. کنار حوض و ماه و آب، نشسته‌ام رو به بلندترین پنجره‌ عالم. بسته. پشت پرده‌ها ایستاده‌ای. من منتظرم یا تو؟ درنگ می‌کنی؟ ماه خورد می‌شود، حوض و آب. من و دل. چشم‌هایم خورد می‌شوند. تکه‌تکه. دست به دست. درنگ می‌کنی؟ اشک می‌شوم. درد. درنگ … می‌کنی؟

عزیز سال‌های مطهرم، طهارتم. دریغ می‌کنی از من؟ دو آسمان صاف اسیر در صورت‌ت؟ آن دو حفره‌ مقدس‌م؟ از من؟ [که خدای خورشیدت بودم؟ نیستم؟] دو دریای بی‌قرار. دو برکه‌ آرام؟ به عمد در تعمیدم درنگ می‌کنی؟ ایستاده‌ای پشت آویزان‌ترین پرده‌های عالم. بسته‌ترین دریچه‌ عالم. مقابل خسته‌ترین روح ِ هستی. درنگ می‌کنی؟

طلوع کنم؟

«خدای خورشیدم!»

دست می‌کشم به آب. ماه. فرو می‌روم به حوض. به آینه. فنا می‌شوم در عدم. در نبود. در نیست. درنگ می‌کنی؟ آب در برم می‌گیرد. ماه در برم می‌گیرد. گم می‌شوم در حوض. در سیمان. در رنگ. در آبی. در آب ِ آلوده به ماه. آبستن ِ دردم. گناه. درنگ می‌کنی؟

دست می‌کشم از خود. از من. از تو. رها می‌شوم در سرما. سردی. آب. فرو می‌روم در حفره. در چاه. در سیاهی. در عمق. در ژرف. دست می‌کشم از فریاد. از نفس. از هوس. درنگ می‌کنی؟

عزیز سال‌های مستی‌ام. سرمستی‌ام. لنگ مانده‌ام. تنگ ِ حوض. ماه. آب. تلو می‌خورم. تلو تلو. مست نیستم. نه حتی سرمست. خسته‌ام. پُردرد. مانده‌ام. رنجور. مُرده‌ام. مقهور. پشت هر چه آینه پنهان. پشت هر چه دیوار قایم. پشت هر چه پنجره منتظر. درنگ می‌کنی؟

عزیز دل. دلبرم. درنگ می‌کنی؟


نزدیک غروب است و من خواب دیده‌ام. تعبیر می‌کنی؟

 

(+)

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.