خیلی اتفاقی در ترافیکی الکی ماندیم پشتِ ماشینی که روی صندلی عقبش دخترک حدوداً سه سالهای رو به ما تکیه داده بود به پشتی صندلی. لباس صورتی با آستین کوتاه پفی پوشیده بود و به موهای کوتاه روشنش تِل باریک صورتی پاپیونداری زده بود. سرگرم چیزی بود بیحواس به ما و من یادِ آن روز (+) افتاده بودم که شروع کرد به دست تکان دادن. وسطِ دست تکان دادنم، بوسی هم برایش فرستادم و او هم پس داد. به من و امیر بوس میفرستاد و دست تکان میداد تا دو راهی کار خودش را کرد.
___________________________
* از مولوی با صدای چاووشی