انتهای شب، سر ژیانپناه پیاده شویم. دستم را گرفته باشی و من دستم به عصا شانه به شانه برویم سمت خانه کوچک خوشبختیمان. من هنوز چکاوک بودم و تو میخواندی وی خاطرهات پونز، نوک تیز ته کفشم…
انتهای شب، سر ژیانپناه پیاده شویم. دستم را گرفته باشی و من دستم به عصا شانه به شانه برویم سمت خانه کوچک خوشبختیمان. من هنوز چکاوک بودم و تو میخواندی وی خاطرهات پونز، نوک تیز ته کفشم…