فیه ما فیه

ساعت دو دو نقطه سیزده است و تا یک ساعت قبل تا چشمم به ساعت رادیویی می‌افتاد از خودم می‌پرسیدم این چرا صفر یک دو نقطه بیست‌وسه نیست. یادم بود دیشب یک‌آن شده بود بیست دو نقطه بیست اما یادم نبود شب‌های قبل که بیدار می‌شدم مثلاً صفر سه بود؟ بله سه خالی بود که آستیگماتم بازی‌بازی در آورده بود که پنج است یا دو یا سه. سرگرمی خوبی نیست؟

شش ماه است حرکت نکردم. دیروز و پریروز چند سینی گندم پاک کردم و این‌تنها کاری است که انجام دادم. حتی مفصل انگشتانم درد می‌کنند. اسپاسم‌های عجیب و غریبی تجربه کردم و دلم می‌خواست ازشان بنویسم اما مگر اینستا می‌گذارد. امشب فهمیدم شکل اینستا و کروم شبیه هم است و از قضا کنار هم و هر وقت آمدم بنویسم رفتم اینستا و نشده برگردم. وضعیت دستهایم فارغ از درد مفاصلش بهتر است و این تنها دستاورد ریتوکسی‌مب است تا امروز.

آه! ننوشتم تسلیم شدم بالاخره؟ تسلیم شدم. هم پیاز را خوردم هم شلاق را و هم جریمه پرداختم. چه چیزها هم که دارم بنویسم از بخش شیمی‌درمانی. اگر که بنویسم. دیروز فکر کردم خودم را مجاب کنم به هر روز نوشتن. مثل همه سالهای قبل. ان‌شاالله.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.