سر فاطمه مصطفایی هم سهلانگاری کردم، سر فاطمه هم. سر خانم شاملی جان هم. اصلاً کی گفته بیخبری، خوشخبری. جانم به لب رسید از این بیخیری. من نگرانم. نگران هر که نیست، هر که چراغش خاموش است، هر که فعالیت ندارد. چه لطفی دارد سه روز بعد یا سه ماه بعد بفهمی یاری عزیز رفته؟ دارم از یاران عزیز حرف میزنم، یاران جان.