دیروز ظهر کسی در واتسآپ پیام داد میدانی من کیهستم؟ صفحه قفل بود و لذا اسمش را نمایش میداد که فرزانه بود. من برای فروش کافوهایم آگهی دادم و فکر کردم شاید کسی از آگهی شمارهم را برداشته است. در مخاطبین وبلاگم فرزانه داشتم ولی به او گفتم من فقط دو فرزانه میشناسم (چون با فرزانه بخش اداری در ارتباطم) تو فرزانه اتاق عملی؟
خودش بود. یک فرزانه منحصر بفرد و مرموز و بسیار عجیب که خودش هم تصریح کرد من دوستش بودم. گفت عاشقم بوده، گفت تکرار نشدنی هستم به عنوان یک همکار. من میدانم. و شکر خدا که در کارم بهترین بودم.
گاهی کارهای بسیار کوچکی که انجام میدهیم هرگز فراموش نمیشود