یک روز جمعه خیلی سال پیش، انیمیشنی از تلویزیون پخش شد که دیگر هرگز تکرار نشد. انیمیشن درباره مردم یک شهر بود که در صلح و صفا زندگی میکردند تا اینکه یک ماشین وارد شهر شد. یک دختری برای مردم توضیح داد که این ماشین هر روز به هر نفر یک هاتداگ رایگان خواهد داد. کمکم طمع گرفتن هاتداگ اضافه، باعث شد وقتی دستگاه میپرسید آیا امروز هاتداگ خوردی؟ میگفتند نه. مردم به دروغ گفتن عادت کردند. دستگاه خراب شد و مردمی که به غذای رایگان عادت کرده بودند ریختند به جان هم.
شعارشان این است که نظام دروغ میگوید، تلویزیون حکومتی است، بعد با علم به اینکه نیاز مالی شبکههای معاند توسط چه کشورهایی با چه سابقه دشمنی با ایران فارغ از جمهوری اسلامی تأمین میشود و با همه رو شدن دروغهای بزرگ و خندهدارشان با وجود رو بودن نیت کثیف تجزیه ایران ، مینشینند پای تحلیلهای آنها. یکی با مزه میگفت نگاه نکن کی میگوید، ببین چه میگوید. پس مهم نیست بیبیسی و اینترنشنال و منوتو دشمن هستند. مهم حرفشان است. حرف چیست؟ براندازی نظام. حتی به قیمت دروغ. دروغ که طبق تعالیم اسلامی اگر همه گناهان در اتاقی جمع باشد، کلید در آن اتاق دروغ است.
انسان مادی بینوا که اعتقادی به جهان آخرت و روز حساب ندارد، بنده نفس و شهوت است. تا جایی پیش میرود که به نوح و شعیب و لوط میگویند بیرونتان میکنیم یا سنگسار میشوید چون پاکدامن و درستکارید. اما چیزی که دیدهایم، نجات پاکدامنها و درستکاران بوده و نابودی اهل شیطان.
خداوند میفرماید مشکلتان فقط این است که به آخرت ایمان ندارید. همچنان که امیرالمؤمنین میگوید من از معاویه بهترش را بلدم اما مؤمن تقوا پیشه میکند.
راستی، داشتید میگفتید، مشکلات معیشتی و اقتصادی دلیلتان بوده و حجاب بهانه شد؟ ای تو روح دروغگویتان.
* دست و دلم به نوشتنش نرفت.
**سال ۸۸ بازی وبلاگی راه انداختند درباره رسانه بیطرف. ارادیفنامه مرا به بازی دعوت کرد. اینکه اصلاحطلبها سالهاست امید به اصلاح من دارند مایه مسرت خاطرم است. یکی آن سال زنگ زد که تو این همه کتاب خواندی باید به موسوی رأی بدهی. گفتم اتفاقاً چون زیاد کتاب خواندم مخالفش هستم. (+)
میگما بد نشد این اتفاقات افتاد لااقل شما دست به قلم شدی ومثل گذشته از موضوع روز نوشتی…این نگاه تیزبین حیف بود که فقط از روزمره بنویسد.
این هم از لطف خداست.