سیزده بدر سال ۸۵، کنار زاینده رود پر آب بودیم با هانیه. خوشحالم که دوباره زاینده رود پر آب شده است. ولی آذربایجانشرقی همچنان بارندگی کم است. برف قابل عرضی نباریده. خواهرم چند وقت پیش از رودی که در روستا دارند میگفت که چقدر نسبت به سالی که رفتند آنجا کم آب شده. عکسهایی از آبراههای ونیز دیدم. خیلی غمناک است. تصویر قایقهای کف آبراهها مثل تصویر قایق کنار ساحل نمکی دریاچه ارومیه دردناک است. متأسفانه گوش آدمی بسامدهای خارج از محدودهاش را نمیشنود. سلیمان باید بود تا سخن مور شنید.