خواب طولانی بود و پر ازدحام. در حیاط خانه پدری ما و زیرزمین خانه قدیمی خواهرم. به کودکی که شبیه بز بود گفتم میگوید مادر درخت است.
با صدای هولآور بار زدن سنگ/آجر بیدار شدم. تا چند ثانیه صحنه و گفتگوها را سعی کردم حفظ کنم اما موفق نشدم.
فقط در خاطرم ماند مادر درخت است.
*وقتی شب خواب تعریف میکردیم مادرم این را میگفت. ترکی بلدید؟