ای قصه دست تو غم‌انگیز، برادر

افتاد نگاه تو به مهتاب، دلش ریخت
وقتی به دل آب زدی، آب دلش ریخت
فرق تو شکوفا شد و ارباب دلش ریخت
با سجده خونین تو، محراب دلش ریخت

حسین علاءالدین‌

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.