الهی، اگر از بیان مسألتم عاجزم، یا از اینکه چه بخواهم سرگردانم، پس به آنچه مصلحت من است راهنمایم باش، و عنان دلم را به سوی آنچه خیر من است بگردان، که این برنامهها از هدایتها و کفایتهای تو بیگانه و عجیب نیست.
بارخدایا، با عفوت با من معامله کن نــه بـا عدالـتـت.
از خطبه ۲۱۸ نهجالبلاغه
خدا جان. نیمه شب است. با درد پاهایم بیدار شدهام. پای چپم که سالها خاموش بود، حالا اسپاستیک شده! از مرحمت بوتاکس است گویا. قرار بود اسپاسم پای راست را رفع کند، مارهای پای چپ را بیدار کرده.
این وقت بیدار شدن رزق است. لابد این درد هم رزق است. به این دعای امیر مؤمنانت رسیدن هم رزق است. عین سرگردانیام وقت گریه، وقت رقّت. وقت مضطر شدن؟ هیچ شده مضطرم کنی؟
خدا جان. عنان دلم را به سوی آنچه خیر من است بگردان وقت سرگردانی. به مصلحتی که میدانی.