فرمانرواهای کلام

بدانید زبان قطعه‌ای‌ از انسان است، هرگاه آدمی‌ عاجز از گفتار باشد زبان او را یاری‌ ندهد، و اگر توانای‌ بر سخن باشد گفتارش مهلت ندهد. ما امیران کلامیم، و درخت سخن در ما ریشه دوانده، و شاخه‌هایش بر ما فروهشته است.
خداوند شما را رحمت کند، آگاه باشید در زمانی‌ هستید که گویای‌ به حق اندک، و زبان  از راستی‌  بازمانده، و ملازم حق خوار گشته است. اهل زمان بر گناه مقیم‌اند، و بر سهل‌انگاری‌ و مماشات متفق‌اند. جوانشان پرآزار، سالخورده‌شان گناهکار، دانشمندشان منافق، و گوینده‌شان چاپلوس است. کوچکشان بزرگشان را احترام نمی‌‌کند، و توانگرشان به بی‌‌نوایشان کمک نمی‌دهد.
خطبه ۲۲۴ نهج‌البلاغه‌
🔍 خیلی به بند اول خطبه فکر کردم، حتی امیر را بیدار کردم تا کمک کند بفهمم چه ارتباطی بین جملات اول با امرای کلام بودن اهل بیت است؟ امیر این را از آقای مکارم شیرازی پیدا کرد: «امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه به دو نکته اشاره مى‌فرماید: نخست اینکه چرا بعضى به هنگام سخنرانى از سخن باز مى‌ایستند و بعضى با قدرت پیش مى‌روند، مى‌فرماید: «آگاه باشید زبان پاره گوشتى از انسان است، هرگاه آمادگى در آن نباشد سخن او را یارى نمى کند و به هنگام آمادگى، نطق او را مهلت نمى دهد»; (أَلاَ وَ إِنَّ اللِّسَانَ بَضْعَهٌ(۱) مِنَ الاِْنْسَانِ، فَلاَ یُسْعِدُهُ الْقَوْلُ إِذَا امْتَنَعَ، وَ لاَ یُمْهِلُهُ النُّطْقُ إِذَا اتَّسَعَ).
این پاره گوشتى که زبان نام دارد از عجایب آفرینش خداست. با حرکات بسیار سریع و دقیق و حساب شده، مقاطع ۲۸ گانه یا ۳۲ گانه حروف را با دقّت مى‌سازد و آنها را پشت سر هم ردیف مى‌کند و با مجموع آنها تمام منویّات مادى و معنوى و خواسته‌هاى خود را بیان مى‌کند; زیباییها و زشتیها، خوبیها و بدیها را با آن آشکار مى‌سازد. شگفت اینکه هر قومى به لغتى تکلّم مى کنند و بیش از هزار لغت در دنیا وجود دارد، این موهبت تنها به انسان داده شده و سخن گفتن تنها از او بر مى آید. به قدرى اهمّیّت دارد که خداوند آن را در طلیعه سوره «الرحمن» که شرح مواهب و نعمتهاى الهى را مى دهد، ذکر فرموده است: (الرَّحْمنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ * خَلَقَ الاِْنسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَیَانَ).
البتّه نباید فراموش کرد که مهم فرماندهى روح نسبت به زبان است. هرگاه این فرمانده آمادگى داشته باشد زبان با فصاحت و بلاغت و به راحتى مى‌چرخد و هرگاه در روح، آمادگى نباشد زبان از کار مى‌ماند. در جمله‌هاى بالا اگر «امتناع» و «اتّساع» را به زبان نسبت مى‌دهد در حقیقت منظور، امتناع و اتساع روح انسان است.»‌
البته قبل از اینکه امیر این تکه را برایم بخواند گفتم فهمیدم امیر. یک چیزی جایی مثل مجلس یزید در شام منظورش است. بله! جایی که در انقباض و منعی، فقط یک روح پرورده به قدرت الهی، مانند حضرت زینب(س) است که می‌تواند جنگ مغلوبه را به ظفر تبدیل کند و پته تزویر یزید و ابن‌زیاد را روی آب بریزد. این از عهده کسانی برمی‌آید که امرای کلام باشند، درخت سخن در وجودشان ریشه دوانیده و شاخ و برگ برافراشته است. و از عهده کسانی برمی‌آید که پناهنده و بزرگ شده در سایه‌سار خاندان نبوت و وحی باشند. چه زیبا. چه زیبا.‌

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.