درباره سخن امیرالمؤمنین در خصوص تمایل همه دلها به کبر و نخوت این داستان خلقت که میان سرخپوستان آمریکایی رایج است یادم افتاد، که در یکی از کتابهای درسی رشته جامعهشناسی آمده احتمالاً مردمشناسی. سال ۸۵، اینجا نوشتهام چون حال تایپ مجدد ندارم با همان ادبیاتش بازنشر میکنم یادی از علی کامران هم بشود و این پست (+) که چند روز پیش نوشتم. و اما:
میگم:« علی، اگه گفتی آدمها چرا سیاه و سرخ و سفیدن؟!» کمکش میکنم که بگه چرا، میگم یه کمکی میکنم، آدمها رو خدا از چی آفریده؟! میگه:« آهان!، خدا سفیدها رو کم میپزه، سیاهها رو بیشتر، سرخهارم یه کم بیشتر …» میگم:« کمی درست بود، خدا سه تا آدم میسازه، میذاره توی تنور، هول میکنه زود یکیش رو درمیآره، چون هنوز خوب نپخته بوده میشه سفید پوست، کمی صبر میکنه، بعد اون یکی رو در میآره، خوب که سرخ شده بود، میشه سرخپوست، خدا که از سرخی این یکی خوشش آمده بود، اون یکی یادش میره میمونه توی تنور و میسوزه، میشه سیاه پوست!!!» قهقهه میزنه، میپرسه:« پس زردها چی؟!» بعد خودش میگه:« آها! خدا که خسته شده بود اون یکی رو میذاره جلوی آفتاب تا خشک بشه، میشه زرد پوست!!!» (در پاورقی)
بعلی. در شرح نوشتم که زمینه همه این ادا و اصولها چسباندن خودمان به خالق است، از راه ناصواب و پریشان.