إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَهِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِینٍ
به خاطر بیاور هنگامی را که پروردگارت به ملائکه گفت: من بشری را از گل میآفرینم.(ص: ۷۱)
صحنه بسیار زیباست. کم از صحنه محشر ندارد. فرشتگانی که تعدادشان از ریگهای بیابان بیشتر است را در ملکوتش خطاب قرار میدهد بیسابقه تا از خلقتی جدید بگوید. گفتگویی هم میان او و فرشتگان رد و بدل میشود. چرا خداوند در زمان خلق انسان و خلیفهاش بر زمین آنرا اعلام میکند و تعهد میگیرد وقتی خلقت تمام شد جملگی بر او سجده کنند؟
خداوند میفرماید این خلیفه را از خاک خواهد آفرید. با دستهای خودش و آنها باید بر او سجده کنند. میان چه جمعی؟ یا اینطور بپرسم در حضور چه کسی؟ بله، ابلیس. او که بسیار میان فرشتگان محبوب است. از چه خلق شده؟ آتش. آتشی که سنگ را ذوب میکند چه برسد به خاک. و شاید به ظن خودش از نوری که فرشتگان از آن آفریده شدهاند هم بالاتر است.
و خداوند به نهان و آشکار سینهها آگاه است که میفرماید کان من الکافرین. او از کافران بود(بقره:۳۴).
پرورش دهنده جهانیان بدبوترین خاک را انتخاب میکند. شکلش میدهد و سپس از روح خود در او میدمد. (چه حالی دارید اینها را تصور میکنید؟) سپس او را تعلیم میدهد. از علم میانبارد. او را به علم مجهز مینماید که امام علی علیهالسلام گفته «العلم سلطان من وجده صال و من لم یجده صیل علیه»؛ علم اقتدار است. هر کس این قدرت را به چنگ آورد، میتواند تحکم کند؛ میتواند غلبه پیدا کند؛ هر کسی که این اقتدار را به دست نیاورد، «صیل علیه»؛ بر او غلبه پیدا خواهد شد؛ دیگران بر او قهر و غلبه پیدا میکنند؛ به او تحکم میکنند». پس خلیفهاش را برای غلبه بر فرشتگان با علم قدرت میبخشد.
شیطان چون شکست میخورد، از آنجایی که کبر و حسد بر او چیره شده، از امر خدا سر باز میزند و اولین عهدشکن میشود. با اینکه قبلاً هم در ذیل خطبه ۲۳۴ نوشته بودم منزلش آسمان بود و مقرب بود و محبوب، لیکن چرا به مخلوقی با شرح فوق آمده که قرار بود خلیفه بر زمین باشد، حسد ورزید و عهد با خداوند را شکست؟
بعد خداوند جلوی چشم همان فرشتگان شیفته شیطان، دمش را گرفت انداخت بیرون. آدم و همسرش را هم راهی بهشت -البته که بر زمین- کرد و از ایشان عهد گرفت. از این نور چشمی از هر لحاظ کامل، عهدی بسیار ساده گرفت. اما شیطان خشمگین آن دو را فریب داد، چگونه؟ اصلأ مهم نیست بهانه چه بود. شیطان به خداوند سوگند خورد که خیرخواه آنهاست.
دومین گناه شیطان سوگند دروغ به خدا بود (بقره :۲۲۴) که حضرت آدم علیهالسلام را فریب داد. پس خداوند آن دو را نیز جلوی چشم فرشتگانی که بر او سجده کرده بودند از بهشت بیرون میکند. اما تفاوت این دو با شیطان این است که آنها با فرو ریختن جامههایشان، متوجه خطای خود میشوند، خود را با برگ درختان پوشانده پنهان میشوند و اظهار «پشیمانی» میکنند.
پروردگار از طریق حضرت جبرئیل ذکر و آداب توبه را به ایشان میآموزد و اولین وحی بعد از اخراج برقرار میگردد. الله که خود را رب العالمین میخواند، فرشتگان و خلیفهاش را اینطور پرورش میدهد. رب الملائکه و الروح (از تسبیح خروس که از تعلیمات خداوند به حضرت آدم ( علیه السلام ) است.).
علم باید با تربیت همراه باشد. فرشتگان علم داشتند ولی نه به اندازه حضرت آدم علیهالسلام. شیطان هم داشت زیرا فهمید وقتی او که جنی ساده بود با عبادت مقام قرب گرفته پس ببین این خلیفه و فرزندانش قرار است به کجا برسند.
آقای قرائتی میگوید در قرآن کریم ۱۶ بار کفر بعد از ایمان، ۳ بار گوسالهپرستی بنیاسرائیل، دو بار کفر بعد از اسلام و ۲۷ بار کفر بعد از علم آمده است. فکر میکنم کفر بعد از علم رایجتر و یا سنگینتر باشد، با توجه به داستان بلعم باعورا. و صد البته خود شیطان رجیم.
و چه شود در روز محشر… بهبه.