هر وقت دنیاتون تنگ اومد به این بچه ماهی فکر کنید که تقدیر او را همراه قطره آبی پرت کرده روی برگ نیلوفر آبی. یاد شعری از اسماعیل خویی افتادم که: «شادمانی یک قطره باران و اندوه او در مرداب.»
ماه: آذر ۱۴۰۰
چهها کردیم باهاش
آن بخش از مغز که برای زبان استفاده میشود، در اصل نه برای ارتباط با دیگران، بلکه برای استفاده از ابزار شکل گرفته است. با این حساب میشود توضیح داد که چرا انسانها در طول تاریخ این همه از کلمات و اوراد و اذکار استفاده میکردند تا اتفاق دلخواهشان رخ دهد. Magic: A…Continue reading چهها کردیم باهاش
البته مهم بیمقداریست
مهم این است من با کسی زندگی کردم که دوستش داشتم. من همیشه با کسانی زیستم که دوستشان داشتم، پدر و مادر، خواهر و برادرها و هر کسی که در جهانم نقشی داشتند و حالا فهمیدم دوستی متقابلی هرگز نبوده است. از خرج کردن محبتم حتی به کسانی که زودتر باخبرم کردند تا آنهایی که…Continue reading البته مهم بیمقداریست
کیمیای سعادت
اگر شما کسی را دارید مثل خواهرزاده من که از او بخواهید برای شما کوکوی سیبزمینی بپزد و شما بعد از خوردن آن دیگر درد شکم نداشته باشید، خیلی خوشبخت هستید.
سعادتنامه
اگر وقت درد کشیدن میتوانید مچاله شوید یا پیچ و تاب بخورید، خیلی خوشبخت هستید.
حتی بویش یادم است
دلم میخواهد شیفت بعد از ظهر بودم. عصر پاییز رسیده باشم خانه. مادر غذایم را گرم کرده باشد. لوبیاهای خورش را بریزم روی برنج، آب ترشی را بریزم رویش، بروم بنشینم توی پنجره ( دقیقا اینطور بود) نگاه کنم به درختها و برگها و مزه بهشتی غذا برود زیر دندانم. یعنی در بهشت از ترشیهایی…Continue reading حتی بویش یادم است
معلومه عروس آمد دیدنم؟
همسر ظریفه بهش گفته این دو حالت را همیشه رعایت کن: با خانوادهات مهربان باش حتی اگر مؤدب نبودی، با دیگران مؤدب باش حتی اگر مهربان نبودی. قشنگ بود.