گفتنی‌ها را نگفتم تا ترک برداشتم

چند ماهی می‌شود که نرم‌افزار اینستاگرام را پاک کردم تا وارد اینستاگرام نشوم.  اینکه چرا پاسخ ثابتی ندارد ولی مهمترین دلیلم افسردگی بود. آیا از تماشای خوشی‌های دیگران؟ مسلماً نه، هر چند بی‌تأثیر هم نبود ولی افسرده می‌شدم وقتی لباس یا کفش و کالایی را می‌دیدم که توانایی خریدش را نداشتم (بله من پولدار نیستم…Continue reading گفتنی‌ها را نگفتم تا ترک برداشتم

حال بد

هدیه (•) نوشته:«بدن عادت میکند. بدن خودش را سازگار میکند با موقعیت تلخی که درش قرار دارد. بعد دیگر خروجی در کار نیست. تا یک جای خوب از زندگی هست که آدم به حال بد فقط سر میزند. از جایی به بعد اما، آن حال بد میشود محلی برای ماندن. محلی برای قرار گرفتن و…Continue reading حال بد

دانا و خوش بیانم

سال هفتاد یا هفتاد و یک بود و پایه سوم راهنمایی بودم. امتحان دینی نمره بالا گرفته بودم و البته سوالی را که هیچکس نتوانسته بود پاسخ صحیح بدهد من پاسخ صحیح داده بودم. سوال از پاورقی یکی از صفحات طرح شده بود و خب کسی نمی‌دانست پاورقی مهم است. من پاورقی را خوانده بودم…Continue reading دانا و خوش بیانم

حالیا چشم جهانی نگران من و توست مثلاً

خب. جواب سی‌تی‌اسکن چیزی را تغییر نداد. تمام آنچه باید اهدا کنم سالم هستند. دکتر گفت می‌ماند کلونوسکوپی. به مریم گفتم. گفتم نمی‌روم کلونوسکوپی. او هم نظرش همین است. می‌ماند عدد تومور مارکر. مگر قرار نبود رهایش کنم قلبم را بخورد بزند بیرون؟ خب. همان دو ماه بعد که قرار شده سونوی کیست انجام بدهم،…Continue reading حالیا چشم جهانی نگران من و توست مثلاً

تموم عاشقای دنیا نمی‌رسند به گردم

با امیر حرفمان شد. قرصهایم را خوردم خوابیدم. حرفمان تا خوابم کشیده شد. در خوابم امیر دو تا شد. یکی پشت در، توی تاریکی داشت گریه و ناله می‌کرد و ترسیده بود. دومی در نور جلوی در نشسته بود. به امیر گریان گفتم چرا ترسیدی؟ فکر کردی بیرونتان می‌کنم؟ نترس. این هر کاری بکند من…Continue reading تموم عاشقای دنیا نمی‌رسند به گردم