اسرار حق نیامده به من

دیشب قبل از خواب با امیر درباره ماجرای این پست صحبت می‌کردم. در انتها گفتم البته یاد این کلام امیرالمومنین امام علی علیه‌السلام هم افتادم که عشق خدا چون آتش است اما فکر نمی‌کنم اینجا جواب بدهد. ناگهان گفتم نه. شاید این آتش همانی است که ناخالصی عاشق را می‌سوزاند و همه‌اش را که از…Continue reading اسرار حق نیامده به من

۳۳۳

از خواب بیدار شدم خواستم لحاف را از روی شانه چپم بردارم نفسم سنگین شده بود. نتوانستم. گفتم یا حسین. گفتم یا لا اله الا الله. جز اندکی نتوانستم. گفتم لا حول و لا قوه الا بالله و ناله شدم. امیر گفت بله؟ چی شده سوسن؟ ناله در گلویم گفت نمی‌توانم لحاف را بردارم، مگر…Continue reading ۳۳۳

شفاعت نان در قیامت مقبول است؟

رفته بودم بیمارستان. کسی حرف نمی‌زد. همه در سکوت کار می‌کردند. قانون جدید بود. وسط یکی از بخشها خانم باقری را دیدم رفتم جلو و بغلش کردم، بغلم نکرد. گفتم دلم برایت تنگ شده بود فقط لبخند زد و ترسید حرف بزند. فقط وقتی قرار شد به دستور خانم دکتر تقوی برویم یک بیمارستان دیگر…Continue reading شفاعت نان در قیامت مقبول است؟

گفتم غم تو دارم گفتا غمم حلالت

امروز باز هم حالم خوب نیست چون دیروز ظهر ۳ قاشق اضافه خوردم. عصر دو قاچ گلابی خوردم فشارخون رفت بالا. از آن طرف خانمهای همسایه آمدند دیدنم. امیر رفته تهران مهمانم زیاد شده. همین شنبه دو تا از همکارها آمدند مجدد دیدنم که سر سوختگی‌ام خیلی زحمت کشیده بودند. ظهر هم خواهرم آمد بعد…Continue reading گفتم غم تو دارم گفتا غمم حلالت

با من سخن بگو

آن شبی که خیلی حالم بد بود خیلی جلوی خودم را گرفتم که مارتین را صدا نزنم. فقط زمزمه می‌کردم «تو چسان می‌گذری غافل از اندوه درونم؟» خیلی شب سختی بود. می‌ترسیدم تنها بمانم. امیر برای تهیه چیزی باید می‌رفت بیرون، چشمهایم خیس می‌شد. تنهایی مردن چطوری است؟ کسی در من می‌گفت امیر کنارت باشد…Continue reading با من سخن بگو

فقه کلید بصیرت است

حضرت امام کاظم (علیه السلام) فرمودند : «تفقَّهُوا فی دِینِ اللّه ِ ، فإنَّ الفِقهَ مِفتاحُ البَصیرَهِ ، و تَمامُ العِبادَهِ ، و السَّببُ إلَى المَنازِلِ الرَّفیعَهِ و الرُّتَبِ الجَلیلَهِ فی الدِّینِ و الدنیا ، و فَضلُ الفَقیهِ علَى العابِدِ کَفَضلِ الشَّمسِ علَى الکواکِبِ ، و مَن لم یَتَفَقَّهْ فی دِینِهِ لم یَرضَ اللّه ُ…Continue reading فقه کلید بصیرت است

جز صحبت عاشقان و مستان مپسند / دل در هوس قوم فرومایه مبند

«دیگه نظم خونه از دستم خارج شده.» این را با صدای بلند گفتم بعد به فکر رفتم. این دومین خانه‌ای است که نمی‌دانم وسیله‌ها کجا هستند. نمی‌توانم تصویر کلان از سامان خانه‌ام ذخیره کنم چون هنوز در آن نچرخیده‌ام. تمام پوشه بندی و نظم و حفظ مدارک بهم ریخته. اصل و حتی کپی مدارک بیمای‌ام…Continue reading جز صحبت عاشقان و مستان مپسند / دل در هوس قوم فرومایه مبند