عجز طاقت همه دم شاهد معدومی ماست*

امام صادق اله میفرماید: إِنَّ أَحَبَّ الخَلَائِقِ إِلَى الله تعالى شَابٌ حَدَثُ السِّنَّ فی صورَهِ حَسَنَهٍ ، جَعَلَ شَبَابَهُ وجَمَالَهُ فی طَاعَهِ الله تعالى ذاکَ الَّذِی یُباهِی اللَّهُ تَعَالَى بِهِ مَلَائِکَتَهُ فیقُولُ : هذا عَبدِی حَقًّا.   به راستی که دوست‌داشتنی‌ترین بندگان نزد خداوند جوان کم سال و خوش سیمایی است که جوانی و زیبایی‌اش…Continue reading عجز طاقت همه دم شاهد معدومی ماست*

پیرو پیوند پیوست یا هر چه ۶

*همه کسانی که امروز با آنها برخورد داشتیم از راننده اسنپ گرفته تا تمام پرسنل و دانشجویان که آنجا بودند بسیار مهربان و کمک رسان بودند. * وقتی کار دانشجوی دندانپزشکی مسئول من تمام شد موقع خداحافظی بهش گفتم خیلی خوشگلی و واقعاً خوشگل بود بدون آرایش. خیلی خوشحال شد و تشکر کرد و تعارف…Continue reading پیرو پیوند پیوست یا هر چه ۶

بگشود نافه‌ای، و در آرزو ببست*

هدیه نوشته: «گفتم میدونی، من خواستن، محدودم کرده. صرف فعل خواستن. گاهی خودم رو میبینم که دیگه چیزی نمیخوام. یا فلان چیز رو نمیخوام. یا توی مدل قبلی عادتیم موندم. فراموش کردم حرکت کردن اول از قصد میاد. از میل. که نیت کردن اصل زیربنایی جهانه. اول بخواه، بعد حرکت کن. برای من، توی تمام…Continue reading بگشود نافه‌ای، و در آرزو ببست*

شب‌های هجر را گذراندیم و زنده‌ایم

۲۵نوامبر نوشته: «فیس بوک از معنای خانواده نمی‌داند، فقط تاریخها برایش مهمند. در این تاریخ دنیا آمدی در این تاریخ درست تمام شد، در این تاریخ حلقه… اینکه در بین تاریخها بین آدمها چه گذشته، او هیچ چیزی نمی‌داند و خوانندگان این تاریخها هم صرفا اطلاعات پراکنده‌ای دریافت می‌کنند که اینجور بهشان می‌نماید که دیگر…Continue reading شب‌های هجر را گذراندیم و زنده‌ایم

لغتنامه دهخدا: دلتنگی

لوا زند نوشته: «به نظرم دلتنگی امروز در دهخدای وجودم اینجوریست که حسرت احساسهایی که هیچ وقت با بابا تجربه نکردم که تبدیل به خشم شد و کاور زیباتری به نام دلتنگی می پوشد تا کسی نفهمد ما خیلی هم پدر دختر نایسی نبودیم . دلتنگی توهم و یا دروغی است که به خودمان میگوییم…Continue reading لغتنامه دهخدا: دلتنگی

دنیا زیر پای نه دست به آخرت فشان*

آلوچه خانوم نوشته: «از بهترین  تصورات و آرزوهای من به‌تر از کار  درآمده. در این یک‌ساله‌ی بعد از قیام  زن ، زندگی، آزادی می‌بینم که برابری‌طلب است.  طوری که دیگر نمی‌ترسم ، نگران نیستم و  دست‌هایم از قبر بیرون نمی‌ماند. دینم را به دنیا ادا کرده‌ام. همانی است که باید.  هم‌دلی  و تسلی را بلد…Continue reading دنیا زیر پای نه دست به آخرت فشان*