زینهار از دور گیتی و انقلاب روزگار*

پریشب در همان بی‌حالی بی‌رمقی که صدا هم نداشتم دیگر، در مسیر اورژانس بیمارستان سینای تبریز به قسمت عکسبرداری یک لحظه از میان شانه‌ها چشمم به ریسه‌های پرچم و تزیینات دهه فجر افتاد. خیلی حس خوبی بود. قبلش که بیمارستان عالی نسب بودیم ندیدم چیزی. حتی از رسیدن و سپری شدن دهه مبارک فجر هم…Continue reading زینهار از دور گیتی و انقلاب روزگار*

واقعاً هم بی‌خبری خوش‌خبری.

از سر بیکاری داشتم اسم همکلاسی‌های دبیرستان و دانشگاه و همکاران را جستجو می‌کردم. یاد دکتر حمید عبادی افتادم. شش تا عکس ردیف شد عین همان سال ۷۸، بیمارستان شهدا. یکی اما با موهای جو گندمی بود. زیرش نوشته بود پزشک جانبازی که به چندین بیمار نیازمند حیات دوباره بخشید. گریه می‌کنم. انسان مؤمن و…Continue reading واقعاً هم بی‌خبری خوش‌خبری.

حالیا چشم جهانی نگران من و توست مثلاً

خب. جواب سی‌تی‌اسکن چیزی را تغییر نداد. تمام آنچه باید اهدا کنم سالم هستند. دکتر گفت می‌ماند کلونوسکوپی. به مریم گفتم. گفتم نمی‌روم کلونوسکوپی. او هم نظرش همین است. می‌ماند عدد تومور مارکر. مگر قرار نبود رهایش کنم قلبم را بخورد بزند بیرون؟ خب. همان دو ماه بعد که قرار شده سونوی کیست انجام بدهم،…Continue reading حالیا چشم جهانی نگران من و توست مثلاً

باقیات الصالحات

سال ۸۶، با دیدن برنامه‌ی مستندی در مورد اهدای عضو، اینترنتی ثبت نام کردم و کارتم را دریافت کردم. چند جلسه نزد خانواده عنوان کردم که چنین کارتی دارم و هر چند مادرم ابتدا ناراحت شد ولی پذیرفت. از آن سال وقتی حادثه‌ای رخ می‌دهد فقط فکر می‌کنم خدایا طوری بمیرانم که بشود اعضایم را…Continue reading باقیات الصالحات

موتیفات شهریوری

۱. یکی از سرگرمی‌های خانم‌ها، علی‌الخصوص در همین ماه رمضان، زیر و رو کردن دانش آشپزی‌اشان است. اینکه سفره‌اشان رنگین‌تر باشد و هر جایی که رفتند، غذا و دسر جدیدی را دیدند، یا با اتکا به فنون و رموز خانه‌داری، کاشف به عمل آورند که مواد اولیه‌اش چی بوده است؛ یا هم که به بهانه‌ی…Continue reading موتیفات شهریوری