امروز باز هم حالم خوب نیست چون دیروز ظهر ۳ قاشق اضافه خوردم. عصر دو قاچ گلابی خوردم فشارخون رفت بالا. از آن طرف خانمهای همسایه آمدند دیدنم. امیر رفته تهران مهمانم زیاد شده. همین شنبه دو تا از همکارها آمدند مجدد دیدنم که سر سوختگیام خیلی زحمت کشیده بودند. ظهر هم خواهرم آمد بعد…Continue reading گفتم غم تو دارم گفتا غمم حلالت
برچسب: خانه هفتم
جز صحبت عاشقان و مستان مپسند / دل در هوس قوم فرومایه مبند
«دیگه نظم خونه از دستم خارج شده.» این را با صدای بلند گفتم بعد به فکر رفتم. این دومین خانهای است که نمیدانم وسیلهها کجا هستند. نمیتوانم تصویر کلان از سامان خانهام ذخیره کنم چون هنوز در آن نچرخیدهام. تمام پوشه بندی و نظم و حفظ مدارک بهم ریخته. اصل و حتی کپی مدارک بیمایام…Continue reading جز صحبت عاشقان و مستان مپسند / دل در هوس قوم فرومایه مبند
گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید
خانه هفتم یک طبقه بالاتر از خانه ششم است. درست است، در همین ساختمان دوستدار طبیعت ماندیم. صبح به امیر گفتم یک روز میآییم، یک روز میرویم درست مثل دنیا. چیزی که به جا میماند خاطرات است. این خانه خوب بود، پر مهمان بود. پر روزی بود. پر از خاطرات خوب. خانه هفتم هر چی…Continue reading گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید