گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید

خانه هفتم یک طبقه بالاتر از خانه ششم است. درست است، در همین ساختمان دوستدار طبیعت ماندیم. صبح به امیر گفتم یک روز می‌آییم، یک روز می‌رویم درست مثل دنیا. چیزی که به جا می‌ماند خاطرات است. این خانه خوب بود،  پر مهمان بود. پر روزی بود. پر از خاطرات خوب.

خانه هفتم هر چی که باشد یا نباشد همین که دلبر خانم کنارم جا خوش کرده کافیست. می‌گویم دلبر یادت هست می‌گفتم تو جای من ایستادی، من جای تو حرکت می‌کنم؟ حالا تو ایستاده من خوابیده، هیچکدام حرکت نمی‌کنیم.

دلبر خانم چه خوب که انقدر نزدیکم هستی. خانم گوش مروارید.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.