زنگ‌ها برای که به صدا در می‌آید.

  داشتم از پله‌ها می‌رفتم بالا. ساختمان نیم‌سازی بود. هنوز پله‌ها را جا نگذاشته بودند. یک برآمدگی‌هایی بودند سیاه رنگ. به زحمت از پله‌ها می‌رفتم بالا. دیوارها هنوز آجرچین بودند و گچکاری و سفیدکاری نشده بودند. سیمانی بود. ستون‌های تیرآهن جا به جا. داشتم از پله‌ها می‌رفتم بالا. هنوز هوا روشن بود. یعنی از جاهایی…Continue reading زنگ‌ها برای که به صدا در می‌آید.

بادبادک‌باز کتاب خوبی است یا کوه و دریا کدام بهتر است؟

۱. رو به من کرد. چند قطره عرق روی پیشانی صافش لغزید. «تا حالا به‌ت دروغ گفتم، امیر آقا؟» ناگهان با خود گفتم قدری سر به سرش بگذارم. «نمی‌دانم. گفتی؟» با نگاهی رنجیده گفت: «ترجیح می‌دهم خاک بخورم.» «واقعاً؟ این کار را می‌کنی؟» نگاه مبهوتی انداخت. «کدام کار؟» گفتم: «اگر من بگویم، خاک می‌خوری؟» می‌دانستم…Continue reading بادبادک‌باز کتاب خوبی است یا کوه و دریا کدام بهتر است؟

آخ!! … پدر.

چقدر صدات زدم؟نگاهت را دوخته بودی به سقف  اتاق…خواهرم دستش را گذاشت روی صورتم:صداش نزن! آخه من که می دونستم صدامو می شنوی…آخه داشتم  نبضتو حس می کردم…آخه…آقاجون!!! آقاجون،نمی خوای برام مثنوی بخونی؟…بیا آقاجون  برام از سعدی بخون،بعدم بپرس سوسن این یعنی  چی؟…می دونی که بلدم…از رستم بگو…از… آقاجون،ببین برقا قطع شدن ما نشستیم دور…Continue reading آخ!! … پدر.