اما بعد، شما را از وضع عثمان آگاه میکنم چنانکه شنیدنش چون دیدنش باشد: مردم از او عیبجویی کردند، و من فردی از مهاجران بودم که اکثراً از او میخواستم رضای مردم را جلب کند و کمتر در پی سرزنشش بودم. سبکترین برنامه طلحه و زبیر درباره او تندروی، و نرمترین کارشان فشار…Continue reading سادگی یک تنهایی بزرگ
برچسب: مدینه
سینه میگوید که من تنگ آمدم، فریاد کن
این عکس زیبا از مسجدالنبی را امشب از توییتر برداشتم. البته ما از دری دورترامیرفتیم که این تصویر اگر ملاک باشد از سمت چپ بود مسافت طولانی میآمدیم چ، آنقدر تا یواش یواش گنبد سبز آشکار شود و مثل بچگیهایم باهات دکلمه میکردم. همین جون میرفتیم تا آن روبرو قبرستان بقیع بود یعنی سمت راست…Continue reading سینه میگوید که من تنگ آمدم، فریاد کن
بِما وَعَدَ اللّهُ الصّــابِــریــنَ
به زودی دخترت از همدستی امت برای ستم بر او به تو خبر خواهد داد، در پرسیدن از او اصرار کن، و خبر اوضاع را از او بخواه; در حالی که بین ما و تو فاصله زیادی نشده و زمانه از یادت خالی نگشته این همه ستم به ما شد. از خطبه ۱۹۳ نهجالبلاغه با سلام و…Continue reading بِما وَعَدَ اللّهُ الصّــابِــریــنَ
مهربان ِ امین ِ بیریای من!
گفته بودم دلم برای ابر تنگ شده است؟ برای سیل مواج بال بال زن پرستوهای مهاجر حتی؟ که دلم برای شب و ماه و ستارههایش دلتنگم؟ که دلم شبهای خنک ِ تابستانهای دور دست را میخواهد و حیاط مفروش را و بازیهای شرورانه و موذیانهی برادرهایم را با فکر و ذهن کودکم؟ که بگویند خدا…Continue reading مهربان ِ امین ِ بیریای من!
موتیفات رمضانیه!
اول اینکه: تا حدودی بهترم. تا حدودی بهتر هستم یعنی گاهی ریتم بالا میرود و بعد که خوشحالی میکنم، دوباره میافتد زیر شصت. باز هم خدا را شکر که نمیافتد زیر چهل! دیروز عصر تسبیح یک اعتراف سنگینی کرد در حد اختاپوس آلمانی! گفت آن شب جمعه، دروغ میگفته است که ریتم بالاست. گویا زیر…Continue reading موتیفات رمضانیه!