پنجشنبه دو هفته قبل، همین ساعت داشتیم آماده میشدیم برویم تماشای فیلم محمد رسول الله (ص) ساخته مجید مجیدی. اینکه چرا در این دو هفته چیزی در موردش ننوشتهام از کم سعادتی من بوده، و مرض جدیدی که نمیدانم اسمش را چی بگذارم که همهاش در ذهنم در حال نوشتنم. آنقدر تایپ میکنم که خسته…Continue reading نگاهی غیر اجمالی به فیلم محمد رسولالله (ص)
برچسب: نقد
Eternity
تصور کنید، جای موهای شما، بوتهی گلی باشد. زیباست نه؟ بوته گلی که در شما ریشه زده است. از شما است و تصادفی یا هم غیر تصادفی این مظهر زیبایی و لطافت درست جایی ریشه دوانده که قادر نیستید پنهانش کنید و یا قاعدتاً دوست دارید به نمایش بگذارید. شما همانطور که به موهاتان رسیدگی…Continue reading Eternity
از زیر پوستیها
نکتهی اول: داشتم انیمیشن «اسباببازی» را میدیدم. رسید به آنجا که بودی و باز سوار ماشین سباببازی سعی دارند خودشان را به ماشین حمل بار برسانند. طراح انیمیشن در این صحنه، ماشینهای عبوری را قشنگ چیده است مابین خطوط سفید و به راحتی ماشین اسباب بازی را از روی خطوط سفید جلو میبرد. خیلی قشنگ…Continue reading از زیر پوستیها
شرحه شرحه گویمت از درد انحطاط!
چهارشنبه هفتهی گذشته رفتیم تماشای «طبقه حساس». انتظار خاصی نداشتم. رفته بودیم کمی بخندیم. اما فقط اندکی خندیدیم. همینطور نشسته بودم تا فیلم تمام شود. نه نیمه اولش جالب بود نه نیمه دومش. این نیمه اول دوم کردن فیلمنامهاش را هم درک نکردم البته! شوخیهایذرکیک سر میز ناهار سوم زنِ فلانی. مسافرت چین یکهویی.…Continue reading شرحه شرحه گویمت از درد انحطاط!
از خون جوانان وطن لاله دمیده
نقدها و توصیفات زیادی را مرور کرده بودم در مورد «چ». البته عادتم نیست قبل از تماشای فیلمی چنین کنم. اما امیدی نداشتم که بتوانم به دیدن فیلم بروم ولی رفتیم. فیلم حاتمیکیا برخلاف تصور برخی ربطی به پاوه ندارد. ربطی به شهید اصغر وصالی هم ندارد. کاری به جلوهی روحانی که از شهید چمران…Continue reading از خون جوانان وطن لاله دمیده
معرفی فیلم/کارگردان!
سال ۸۸ آیدا، از آنتی کرایست نوشته بود و ما هم وسوسه شدیم و سفارشش دادیم و اینطوری شد که بی اینکه بدانیم با لارس فون تریه آشنا شدیم. یعنی از بغلش رد شدیم و به جا نیاوردیمش. بعد سال ۸۹ الهام یک سری فیلم برای آقامون خریده بود که بریکین ویو از این میان اشک ما را بدجوری…Continue reading معرفی فیلم/کارگردان!
خیانت آباد!
در سعادت آباد، جمع شش نفرهای است که بی هیچ موازنهای، نه دز شخصیت و نه در ثبات و نه در اخلاقیات، دور هم آواز میخوانند. جمعی که گویی تنها دو تن از آنها، تازه واردانی به این جمعند و به همین تازگی نیالودهگانی که در مضیقهاند، مقیدند، نمیتوانند خوب بازی کنند. هیچ عنصر پاکی در مقابل این همه عنصر…Continue reading خیانت آباد!