ادالت کُلد!

شهریور
است دیگر. هوا دارد خنک‌تر می‌شود و شب‌ها باران می‌زند بر شیشه، «هم‌چو انگشت
فرشته». آنقدر که زمین را خیس کند و تا صبح این خیسی را حفظ کند. بوی پاییز بلند
شده است و هوس به جانِ برگ‌ها ریخته است. خنک است هوای تهران.

من
سرماخورده‌ام. کمی تا قسمتی تب دارم و این باعث می‌شود ناتوانی‌ام و خستگی‌هایم
بیشتر شود. دلم سوپِ داغ می‌خواهد و خزیدن زیر پتو و عرق کردن و عرق کردن … یا
نه، یک دوش آب ولرم و بعد یک لیوان چای داغِ داغ و بعد خوابیدن جلوی پنجره و تن
دادن به اشعه‌های ضعیفِ شهریوری. خیلی خسته‌ام. خوب نیستم. سرماخورده‌ام.

شهریور است دیگر …


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.