این روزها که دنبال خانه هستیم، با بودجه محدود و دایره مکانی محدود و شرایطی که تنوع خانهها را محدود میکند مثل داشتن آسانسوری که ویلچر داخلش جا بشود و اگر نه همکف بودن خانه، تجربه بسیار آزارنده است. تا دو سال پیش مشکلی نداشتیم چون امیر سر کار میرفت و افزایش اجارهبها معقول بود و ما گاهی تا چند برابر پول پیش را میتوانستیم پسانداز کنیم. حتی امیر در سه سالی که من تبریز بودم اجاره دو خانه را پرداخت میکرد. حالا ناگهان با پدیده عجیبی روبرو هستیم. شاید اگر امیر کار داشت همچنان میتوانستیم کنار بیاییم ولی شرایط پیچیدهتر شده است.
دیروز که در هول و ولای پول پیش و اجاره بودم فکر کردم آنجا چه؟ آیا برای هزینه زندگی در آنجا که ابدی است اندیشیدهام؟ خانهام کجاست؟ چه امکاناتی دارد؟ نزدیک چه کسانی هستم؟ آنهایی که قبلتر از جوانی کردن و لذتش زده و سخت کوشیدهاند و خانهای دست و پا کردند ناگهان چندین و چند برابر بر قیمتش افزوده شده؟ آنجا هستند کسانیکه از پدر ارث کلانی بهشان رسیده؟ یا هستند کسانی که رانت معنوی درشتی گرفتند و چندین ملک صاحب شدهاند؟ کسانیکه در دورهای از زندگیشان برنده جایزه بزرگ یک بانک شدهاند؟ هستند کسانی که مسکن مهر گرفتهاند؟
آنجا هم خانههایی با ویوی ابدی دارد؟ خانههایی پای کوههای سرسبز؟ خانههایی که تویش گم بشوی؟ خانههایی که نمیدانی چطور قبض برقش ممکن است نجومی باشد؟ یا مصالحش از طلا و نقره. یا کفش قواریر** باشد؟ خانههایی در بالا شهر که تا آخر عمر ابدیات حتی پیش نیاید که از کنارشان رد بشوی و اگر هم پیش آمد و رد شدی در مخیلهات خطور نکند که درونش چه خبر است؟ خانههایی که فقط با پول در ورودیاش کل خانه و زندگیات را یکجا خرید؟
هیچ شده برای پول پیش خانه آنجا زور و حرص بزنم؟ از شکم و پوشاکم بزنم؟ شده به فکر کار دوم و دورکاری بیفتم؟ یا حسرت بخورم که چرا فلان بار که شرایط خرید خانه مهیا بود نشد بخرم؟ شده بدوم دنبال ضامن و وام با بهره بیست درصدی خرید خانه؟ شده رو بیندازم به دوست و دشمن قرض بگیرم برای خرید خانه؟ اصلاً دارم کسی را که دست کند توی جیبش یا آبرو برایم گرو بگذارد؟ دارم فامیلی که پشتم را گرم کند قسطهای وام را پرداخت کنم؟ اصلاً جماعتی جمع میشوند گلریزان کنند برایم؟
دیدم آخ. و دردیست مکرر در مکرر. با ویوی ابدی.
* تحریم:۱۱
** نمل:۴۴