هوا هم رطوبت خنک بعد باران داشت

داشتم خواب می‌دیدم که با صدای زنگ تلفن بیدار شدم. سیب بود. حال قلب طلایی را پرسید. صدای لوس علیرضا در پس زمینه گریه کرد. خداحافظی کردم بروند کلاس نقاشی، اولین روزش است. چشمهایم هنوز خواب بودند. در خواب چیزی نوشته بودم و پست کرده بودم، جهد کردم ادامه بنویسم برایش، ادامه‌اش درباره اولین فروشگاه رفاه ارومیه بود. سال ۷۶ در تقاطعی نزدیک بیمارستان امام خمینی افتتاح شد. در خواب نوشتم تقاطع شهید کاظمی ولی الآن شک دارم درست باشد. خانمی در خواب کنارم آمد، نوشته را درفت و پست قبلش را هم پندینگ کردم. خانمی که نمی‌شناختم اما دوستش داشتم گفت ۵ تا کامنت هم داری چه زود کامنت نوشتند. در حالی‌که مثل فیلمهای علمی تخیلی صفحه کامنتها را از چهار متر دورتر کشیدم جلو و او شگفت‌زده شد توی دلم گفتم شاید خودش یکی از کامنتها را نوشته. اما تبلیغی بودند «چه وبلاگ خوبی داری به وبلاگ من هم سر بزن!». بهش گفتم می‌دانی چه آرزویی دارم؟ روی‌ ویلچر بودم، هوا سرد بود چون او بارانی و روسری ضخیم پشمی پوشیده بود. گفتم آرزو دارم پا داشتم و یکبار دیگر می‌رفتم ارومیه. از تمام خیابانها و کوچه‌هایی که ازشان خاطره دارم عبور می‌کردم. همان دم که می‌گفتم فکر می‌کردم می‌توانم هم بروم چون مُرده‌ام، اما همچنان هم حرف می‌زدم. می‌گفتم بروم اگر، فریبا حتماً مرا می‌برد اما با ماشبن حال نمی‌دهد. با ویلچر هم. راه بروم خودم. او گوش می‌داد و بغض داشت ولی با لبخند گوش می‌داد. نمی‌شناختمش اما می‌دانستم مخاطب وبلاگم است. توی دلم می‌گفتم ولی فریبا هم دیگر نمی‌آید مرا ببرد بگرداند چون قهریم.

خواب طولانی پر حادثه پر دیالوگ پر تصویر پر حادثه‌ای بود. از پانیذ اسماعیلی و مادرش تا اتوبوس و قطار و سفر و موبایل قدیمی ناشناس تا کیفی که زیرم مانده بود. به کسی در خواب گفتم شماره‌ات را پاک کردم. دلخور و بغض‌آلود پیاده شد.

آمدم بنویسم دیدم خانم فاطمه کامنت نوشته و آیکون گریه گذاشته. به گمانم همان خانم توی خوابم بود. عینکی سبزه کمی تپل مهربان. چه خبر است در من؟‌

 

2 دیدگاه روی “هوا هم رطوبت خنک بعد باران داشت

  1. سلام سوسن‌جان
    گندمی، قدبلند و لاغر، با این پستها بغض‌آلود…و کاش مهربان باشم. من هم با همه اختلاف‌نظرها باز دوستت دارم که توی این زمانه ، شجاعت خودت بودن را داری. لطفا مواظب خودت باش💗

    1. سلام عزیزم. حقیقت خواستم بنویسم قد بلند گفتم شاید روی ویلچر بودم به نظرم آمده قدش بلنده ننوشتم. ولی در کل حسم میگه شما بودی و سفر در خواب خوبی بود ❤️😘🍭

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.