خبر میدهد ولی نه به زبان بزرگ و زبان کوچک، و میشنود نه با شکافهای گوش و ابزار شنوایی، میگوید نه با تلفّظ، حفظ میکند نه با قدرت حافظه، اراده مینماید نه با خطور در خاطر، دوست دارد و خشنود میگردد نه از رقّت دل، دشمن دارد و خشم میکند ولی بیمشقّت و اندوه.
چون بخواهد کسی را به وجود آورد میگوید باش پس بیدرنگ به وجود میآید، نه به آوازی که گوشها را بکوبد، و نه به صدایی که شنیده شود، بلکه کلامش همان فعلی است که آن را ایجاد کرده، و مانند آن فعل پیش از آن نبوده، و اگر آن فعل قدیم بود هرآینه خدای دوم بود.
گفته نمیشود: بود شد پس از آنکه نبود، تا صفاتی که پدیدهاند بر او جریان یابد، و در این حال میان به وجود آمدهها و حضرت او فرقی نخواهد ماند، و برای او بر موجودات برتری نخواهد بود، در نتیجه خالق و مخلوق مساوی گردند، و پدیدآورنده و پدیدشده یکی شوند
موجودات را بدون نمونهای که از غیر او به جای مانده باشد پدید آورد، و از احدی از مخلوق خود در آفرینش آنها یاری نجست. زمین را پدید آورد و بدون اینکه از کار دیگر باز ماند آن را نگاه داشت، و استوارش نمود نه بر جای آرام (بلکه بر امواج آب)، بدون پایهها برپایش داشت، و منهای ستونهایش برافراشت، و آن را از تمایل و کژی نگه داشت، و از افتادن و شکافته شدن حفظ کرد.
میخهایش را (که کوههایند) استوار نمود، و سدهایش را برقرار کرد، چشمههایش را روان ساخت، و رودهایش را شکافت. آنچه را بنا کرد سست نشد، و آنچه را قوی نمود ضعیف نگشت.
به سلطنت و بزرگیاش بر زمین غالب است، و به علم و معرفتش به کیفیت آن آگاه است، و به جلال و عزّتش بر هر چیز آن برتر است. چیزی از آن را که بخواهد عاجزش ننماید، و از او سر نپیچد تا بر حضرتش غالب آید، شتاب کنندهای از دستش نرود تا بر جنابش پیشی جوید، به دولتمندی نیازش نیفتد تا او را روزی دهد. تمام موجودات برای او فروتنند، و در برابر عظمتش ذلیل و خاکسارند، قدرت گریز از سلطنتش را به سوی دیگر ندارند تا از سود و زیانش در امان مانند. او را مانند نیست تا با حضرتش برابری کند، و شبیهی نیست تا با او مساوی باشد.
از خطبه ۲۲۸ نهجالبلاغه
🔍 از دشوارترین جملات این خطبه برایم تا همین صبح که دارم مینویسم، بخش «کن فیکون» بود. از دستم در رفته چند بار خواندمش و چند بار امیر توضیح داد اما چیزی درست نبود و اعلام خطا میداد. امیر گفت علمایی مثل آقای مطهری میگویند صبر کنید تا مفهوم به مرور جا بیفتد. گفتم من وقتی به جواب میرسم که با صدای بلند بپرسم ولی چرا نمیشود؟ کلام همان فعل است و آن فعل قدیم ندارد که نشانه خدای دوم باشد.
امروز صبح که آمدم جمله را درشت کنم جرقه زده شد! دیروز آقای قرائتی در تفسیر آیه به آیه، درباره «کلمه الله» در آیه ۴۵ سوره آل عمران گفت کلمه یعنی اثر خدا، کلمه یعنی خلقت خدا. آنجا که میفرماید اگر همه دریاها مرکب شوند و درختان قلم، از عهده نوشتن «کلمات خدا» بر نمیآیند(کهف: ۱۰۹) اشاره به مخلوقات خدا دارد. دینگ دینگ!
از قرآن ناطق جز این چه انتظاری؟ الحمدالله گره باز شد. الحمدالله از آقای قرائتی(قب) و عمر پربرکتش و بیان روان و سادهاش. بیش باد انشاالله.
🔍 وقتی گراهام بل تلفن را اختراع کرد، مخترع اول است. هر تغییر و تکمیلی در پی آن در تلفن ایجاد شد تا این تلفنهای هوشمند توی دستهایمان، اختراعات دوم به بعد هستند. اما درباره خداوند اینطور نیست. اگر بود میشد خدای دوم و این با ذات احدیت در تناقض است.
🔍 از ابتدای خلقت زمین تا این لحظه که چه بسا میلیاردها سال باشد، هیچ آسیب و سستی و ضعفی در آنچه ابتداعاً قوتش داده، از هسته و گوشته و پوسته و مغناطیس و حرکت و چرخش و سرعت و مدار و جهتش تا جو و ابر و باد و آب و کوه و خاک و سنگ و درخت و… شگفتا! سبحانالله تعالی عما یصفون.
🔍 تمام کلمات از بزرگترین تا ریزترین در برابرش فروتن و فرمانبردارند. اگر هم من از اطاعت و عبادتش سر باز بزنم یا همه مردم دنیا، در آسمان و زمین، نمیتوانیم عاجزش کنیم. زیرا رگ و گوشت و استخوان و پوست ما فرمانبردانه مشغولند. هر وقت توانستیم جلوی رشد و تولید سرسامآور سلولهای جایگزین سلولهای مرده پوستمان را بگیریم و امری نو در اندازیم آنموقع میتوانیم بگوییم گردن کشیدیم! هورا! تسلیم شو خدا!
پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب میکنید؟(الرحمان)
* عبس:۱۷