من رهسپار قلّه و او راهی دره …

صداهایی هستند که آدم را سحر می‌کنند. صداهایی که عاشق‌ات می‌کنند. صداهایی که حتی پس از سال‌ها، پس از مدت‌هایی مدید منعکس که می‌شوند در تمام دیواره‌های سلولی‌ی جسم‌ات، در خلال الیاف روح‌ات پژواک می‌یابند. اغراق‌آمیز است می‌دانم. ولی باور کنید صداهایی هستند که جنون‌آورند. هیجان‌انگیز. مسحورکننده. می‌شود به صدایی دل بست. همچنان که به…Continue reading من رهسپار قلّه و او راهی دره …

از عجایب خلقت همین بس که:

۱. کسی که هنوز والد و والده‌ی محترم بر سر اسم‌اش به توافق سازنده دست نیافته‌اند، در ذیل این مطلب (+) از وبلاگ قبلی‌ام نوشته است: « شاید بتونی با هزار ترفند ثابت کنی که خانم نعمت یه خیال بافه….اما نمی تونی جنایات وتجاوزات کهریزک رو پنهان کنی…برات متاسفم که می خوای  از واقعیات فرار…Continue reading از عجایب خلقت همین بس که:

موتیفات آذرانه!

۱. برخی مواقع، برخی بازخواست‌ها و برنامه‌های اجباری واقعاً به نفع آدم است. مثل امتحان عمومی بازآموزی «روابط سالم زن و مرد در خانواده»  مهمترین و بیشترین حسنی که این کتاب برای من داشت، مرور تمام وقایع و گفتگوها و زیر‌آبی و روآبی رفتن‌ها و پُر رویی‌ها و در ظاهر صادق بودن و در باطن…Continue reading موتیفات آذرانه!

The blindness

هنوز در جمع همکاران تازه‌ وارد بودم. وقتی خانم دکتر مسلمی کتاب را برگرداند به خانم ارادت و گلایه کرد که «این چه کتابیه؟ اصلاً نتونستم بخونم‌ش و …» پشت سرشان نشسته بودم. وقتی خانم ارادت برگشت تا سر جایش کنار من بنشیند، پرسیدم امکان دارد کتاب را به من امانت بدهد؟ موافقت کرد و…Continue reading The blindness

دلم برایت تنگ شده است.

می‌دانی؟ همه‌اش فکر می‌کردم که اگر در را باز کنم و از حیاط بگذرم و در هال را هم باز کنم و از ترس ِ سوز ِ سرما، تُندی ببندمش و با صدای بلندی که مادر هر کجای خانه که باشد، بشنود، سلام کنم. بعد که کفش‌هایم را در آوردم و پیچیدم سمت راست و وارد…Continue reading دلم برایت تنگ شده است.

علی خدا نبود، انسان بود!

« خدایا! کافر کیست؟ مسلمان کیست؟ شیعه کیست؟ سنی کیست؟ مرزهای درست هر کدام، کدام است؟ من آرزو می‌کنم که روزی سطح شعور و شناخت مذهبی، در این تنها کشور شیعه‌ی جهان، به جایی برسد که سخنگوی رسمی مذهب، فاطمه را آنچنان که سلیمان کتانی ــ طبیب مسیحی ــ شناسانده است و علی را آنچنان که…Continue reading علی خدا نبود، انسان بود!

و چنین شد که شد چنین!

خوب می‌گویند عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. حالا این شاید خشن باشد برای توصیف این میمنت و مبارکی که از دیشب مشاهده فرمودید!  ولیکن همه‌اش از وقتی شروع شد که خواستم بلاگرول محترم را ارتقاء بدهم، به کمک و راهنمایی‌ی زیگزاگ عزیزم، کُد بلاگ‌چرخان را گرفتم ولی تا خواستم در قالب قرار بدهم،…Continue reading و چنین شد که شد چنین!