ماه ِ من!

می‌گویم عشق فقط همین نیست که بگویی دوستت دارم و گاهی دستی را بگیری میان دست‌هایت و لبهایت را بچسبانی به مفاصل ریز و درشت انگشتانی. عشق ورزیدن یعنی دیگرگون کردن. یعنی چونان تاریکی را به روشنایی تبدیل کردن، آفتاب شدن، طلوع کردن در آسمان دیگری. بعد برای من عشق شاید به این معنا، یکبار…Continue reading ماه ِ من!

داستان‌های فلسفی جهان

۱. روزی یک سامورایی به حضور استاد ذن هاکوین می‌رود و سوال می‌کند: ــ آیا واقعاً بهشت و جهنمی وجود دارد؟ و اگر وجود دارد درهایشان کجاست؟ هاکوین براندازش می‌کند و سپس از او می‌پرسد: ــ تو که هستی که چنین پرسشی می‌کنی؟ ــ من یک سامورایی هستم. از اولین سامورایی‌ها … استاد با لحنی…Continue reading داستان‌های فلسفی جهان

من آبم!، تو بنوش!

فکر می‌کنم مربوط باشد به حماسه‌ اودیسه. جایی که پادشاهی که عزم لشکرکشی به سرزمینی را دارد، نزد الهه‌ آب می‌رود و از او می‌پرسد سرزمین و ملکه‌اش را به چه کسی بسپارد؟ الهه‌ آب می‌گوید در امتداد ساحل سفر کند، به زودی به مردی می‌رسد که کنار ساحل با قایقش ایستاده است. او مردی…Continue reading من آبم!، تو بنوش!

عشق را عشق است!

خیلی زور دارد آدم بعد از مدت‌ها با یکی دو تایی از دوستانش قرار بگذارد و بعد کلی هم خوشحال باشد و بعد، حواسش نباشد که امروز، روز شهادت امام هادی (ع) است و خوب، سینما هم تعطیل می‌باشد و کلاً برنامه‌ریزی یعنی زرشک! حالا، گیریم که سینما بسته باشد، زهرا که باشد که هی…Continue reading عشق را عشق است!

دو پرنده بیشتر تا «سی‌مرغ»!

تا شش سالگی، همه‌اش در هول و ولای الفبا بودم و مداد و کاغذ. تماشای برادرانی که بلد بودند بخوانند و بنویسند و کتاب داشتند و دفتر و صبح‌ها بیدار می‌شدند، زود و می‌رفتند تا ظهر. من بودم و عروسکی که هم قد خودم بود و جوراب‌های مرا می‌پوشید و مادری که یک دنیا کار…Continue reading دو پرنده بیشتر تا «سی‌مرغ»!

آهن‌دلی کنم چندی …

دیده‌ای در این فیلم‌های اکشن جنایی، یارو یکی یک عدد گلوله می‌گذارد توی خشاب چرخان هفت‌تیرهای قدیمی و بعد خیلی شیک و خوشگل می‌چرخاندش و بعد تکیه‌اش می‌دهد به شقیقه‌ی بنده خدای بینوایی و خیس عرق که شد و قلبش که افتاد به تاپ‌تاپ و دنیا و آخرتش که آمد جلوی چشم‌هایش، انگشتش تازه می‌رود…Continue reading آهن‌دلی کنم چندی …

موتیفات خردادانه!

۱. پزشک یک موجود ِ «بد» ِ مطلق نیست. من پزشکان خوبی هم دیده‌ام. مثل دکتر توتونچی که وقتی رزیدنت بود برای اینکه بتواند کودکی را بیهوشی‌ مناسبی بدهد، زمانی که لارنژیال‌ماسک به وفور یافت نمی‌شد، با هزینه‌ خودش اندازه‌ مناسب آن کودک را تهیه کرد. بدبختانه معضل اساسی در تولید انبوه پزشک در کشور…Continue reading موتیفات خردادانه!