تمام بُرش‌های هستی.

وقتی من می‌رفتم کلاس پنجم، تسبیح کلاس اولی شده بود. با هم رفتیم مدرسه. ولی بعداً معلوم شد قرار شده کلاس پنجمی‌ها منتقل شوند یک جای دورتر، یک مدرسه‌ی دیگر. یادم هست من بودم و طاهره و فاطمه و مینا. بعد چهارتامان را پدر برداشت برد به آن مدرسه‌ی دورتر که داخل یک مجتمع آموزشی…Continue reading تمام بُرش‌های هستی.

از موجوداتِ نازنین!

(+) کتاب موجودِ نازنینی است. از آن دست موجوداتِ نازنینی که یک‌ریز حرف می‌زنند و حرف می‌زنند و حرف می‌زنند! از آن دست موجوداتی که می‌توانی جلوشان بنشینی و وانمود کنی داری شش‌دانگ به حرف‌هاشان گوش می‌دهی و گاهی آهی بکشی و نفس عمیقی و لبخندی و کلاً از این دست واکنش‌هایی که نیازی به…Continue reading از موجوداتِ نازنین!

موتیفاتِ غیرقانونی!

۱. امیر دارد «نفحات نفت»(+)می‌خواند و گاهی می‌گوید سوسن این تکه را برایت بخوانم؟ می‌خواند. بعد یا در موردش صحبت می‌کنیم یا هم با آهی و سری به تأسف و تأثر تکان دادن او به خواندنش ادامه می‌دهد و من به هر کاری که مشغول باشم: یا دارم مرشد و مارگاریتا می‌خوانم یا ترجمه می‌کنم…Continue reading موتیفاتِ غیرقانونی!

هفدهم تیر بود، تیر ۸۹!

پارسال این ساعت، این موقع ما داشتیم می‌رفتیم سمتِ ماشین. تو و داداش احمد از جلو می‌رفتید و من و فریبا از پشتِ سر شما، آرام آرام. داداش احمد با تو گرم گرفته بود و فریبا می‌گفت «ماشاالله قدشون از احمدآقا بلندتره!» من نگاه‌ت نمی‌کردم. خجالت می‌کشیدم. داداش احمد یک‌ریز حرف می‌زد و تو آرام.…Continue reading هفدهم تیر بود، تیر ۸۹!

عمومحمد سلام!

تماشای عکس‌های قدیمی سرگرمی قشنگی است. خصوصاً عکس‌های دهه‌ی سی یا چهل یا پنجاه … سیاه و سفید، با موهای مرتب شده و صورت‌های سه تیغ. عکس‌ها هم همیشه هنری هستند، نه از این برقی‌های خالی از حس و حال و هنرمندی. سیاه و سفید. با گوشه‌های شاید ورآمده، یک یا دو ترکِ نامحسوس روی…Continue reading عمومحمد سلام!

من؟

صدا، نه صدای پا بود، نه زمزمه‌ی آرام مهربانی، نه کوبشی عصبی. تنها صدا بود. لغزان در مجاری گوش‌هایم، لغزان. صدایی که وامی‌داردت بیدار شوی و به شکل زانوهای خم شده‌ی برهنه‌ات توی آینه‌ی کنار تخت خیره شوی. دقایقی آن‌چنان طولانی که باز چشم‌هات سنگین شوند. گرم و خزنده. صدایی که مانند خنکای هوا در…Continue reading من؟

منصفانه نیست …

بعضی‌ها هستند که یک‌طورهای خاصی قشنگ می‌نویسند، قشنگ یعنی شیرین، خودمانی و ملموس. طوری که وقتی وبلاگ‌هاشان به هر دلیل موجه و غیرموجهی فیلتر می‌شود، غش می‌کنی. به هر روشی متوسل می‌شوی تا حتماً بخوانی‌شان. حتی شده توی گودر. [یک وقت‌هایی حتی توی گودر هم باز نمی‌شوند و سکته می‌زنی رسماً!] منصفانه (+) یکی از این وبلاگ‌هاست که به واسطه‌ی…Continue reading منصفانه نیست …